بازار آریا - نویسنده: Benjamin Laker مترجم: منا اختیاری بعضی روزها، حس میکنید انگار چیزی مثل خوره ذرهذره روحتان را میخورد. به غرایز و تصمیماتتان شک میکنید. ایمیلها را بیش از حد بالا و پایین میکنید و پیش از هر جلسه انگار خودتان را برای ورود به میدان جنگ آماده میکنید. این بلایی است که کار کردن زیر نظر یک رئیس بدقلق سر کارکنان میآورد و باعث میشود حتی وظایف ساده هم فرساینده و طاقتفرسا شوند.
نیاز این دسته از مدیران به کنترل، انتقاد و موشکافی، انرژی کارکنان را میمکد، احساس هدفمندی آنها را از بین میبرد و حتی از جایی به بعد هویشان را به چالش میکشد و در هالهای از ابهام فرو میبرد. با این حال، حتی اگر فعلا به هر دلیلی امکان ترک این موقعیت شغلی را نداشته باشید، همچنان میتوانید راههایی برای حفاظت از اصالت حرفهای خود (و حتی هویتتان) پیدا کنید و برای آینده روشنتری آماده شوید. جان به در بردن از کار با چنین مدیرانی در سازمان و چالشهای همراه آن صرفا به معنای دوام آوردن نیست، بلکه به معنای انتخاب گامهای کوچک، آگاهانه و حسابشدهای است که بدون خرابکردن پلهای پشت سرتان، استقلال شما را تقویت میکنند.
مشاهده انسان پشت قدرت
مدیریت بر پایه کنترل و ایجاد رعب و وحشت، نشاندهنده مشکلات خود مدیر است، نه شما. رفتار مدیران بدقلق اغلب از یک احساس ناکافی بودن و عدمامنیت عمیق یا نیاز طاقتفرسایی به بینقص به نظر رسیدن سرچشمه میگیرد. درک این نکته که رفتار آنها ریشه در مشکلات و اضطرابهای شخصیشان دارد و الزاما به شما مربوط نمیشود، میتواند به شما کمک کند انتقادهایشان را شخصی تلقی نکنید. به جای اینکه درباره هر حرف تندی دچار نشخوار ذهنی شوید و همهچیز را به خودتان بگیرید، سعی کنید آن را به عنوان نشانهای از تلاطمات دنیای درونی آنها ببینید و ارزشهایتان را زیر سوال نبرید.
حتی ممکن است کمکم بتوانید محرکهایشان را پیشبینی کنید. مثلا اگر میدانید وقتی حس کنند از اوضاع بیخبر ماندهاند واکنش تندی نشان میدهند، میتوانید پیشدستی کنید و گزارشهای کوتاهی از وضعیت پیشرفت کار برایشان بفرستید. یا اگر به این برداشت رسیدهاید که نزدیک ضربالاجلها سطح کنترلگریشان بیشتر میشود، میتوانید برنامه زمانبندی پروژه را از قبل با آنها در میان بگذارید و بپرسید: «ترجیح میدهید خلاصه پیشرفت کار را هفتگی بفرستم یا وسط هفته؟» حرکتهای کوچک و حسابشدهای از این دست میتوانند بدون آنکه احساس استقلال شما را زیر سوال ببرند، تنش را کاهش دهند و میزان موشکافی مدیرتان را محدود کنند.
ایجاد فضای تنفس
در موقعیتی که روزتان پر از مزاحمت و وقفههای گاه و بیگاه است، حفظ بازههای زمانی بیوقفه ضروری میشود. یکی از راههای انجام این کار، اختصاص دادن ساعاتی تحت عنوان «بازه تمرکز» در تقویم کاریتان است. نام روشن و گویایی همچون «نوشتن گزارش روز جمعه» یا «تحلیل دادههای مشتری» هم برایش انتخاب کنید که مشخص باشد مشغول چه کاری هستید. به این ترتیب هم حجم کاریتان قابل مشاهده است و هم درخواست ناگهانی کمتری دریافت میکنید. همچنین میتوانید با ادبیات بهرهوری و کارآمدی نشان دهید که قرار نیست همیشه در دسترس باشید. مثلا میتوانید با بیان عبارتی مشابه «هنگامی که بهروزرسانیهای کار را دستهبندی شده و یکجا ارائه میدهم، بهرهوری خیلی بالاتری دارم. صلاح میدانید هر پنجشنبه خلاصه کوتاهی برایتان بفرستم؟» به طرف مقابل نشان دهید که حد و مرزهایتان صرفا از سر مقاومت و سرسختی نیست، بلکه بخشی از رویکرد هوشمندانه شما برای بهبود کارکرد و افزایش بهرهوریتان است.
اگر تصور گفتوگوی مستقیم شما را میترساند و به نظرتان پرخطر میرسد، میتوانید با تغییرات ظریفتری شروع کنید. مثلا در تقویم مشترک سازمان به گونهای که دیگران هم ببینند، اعلام کنید که مشغول آمادهسازی هستید یا در بازههای کار عمیق وضعیت دسترسیتان را روی «مزاحم نشوید» قرار دهید. اینها علامتهای جزئی و کوچکی هستند، اما به مرور زمان به شما کمک میکنند کنترل جریان کارتان را به دست بگیرید.
انباشت آرام شواهد توانمندی
در محیطی که انتقاد آسان است و تحسین نایاب، باید سیستم مشخصی برای ثبت پیشرفتهایتان داشته باشید. به طور منظم دستاوردهایتان را مستندسازی کنید. میتوانید برای ذخیره نقاط عطف پروژهها، ایمیلهایی با بازخورد مثبت یا گزارشی از نتایج موفق در پوشهای خصوصی ایجاد کنید. این کار صرفا برای ارزیابیهای آینده یا مصاحبههای شغلی نیست، بلکه در روزهایی که روحیهتان خوب نیست و به خود و ارزشمندیتان شک میکنید هم، به شما اعتمادبهنفس میدهد و باعث میشود بهتر دوام بیاورید. حتما چالشهایی را هم که با موفقیت پشت سر گذاشتهاید ثبت کنید. مرور مشکلاتی که تحت فشار سنگین به خوبی از پسشان برآمدهاید به شما یادآوری میکند که چقدر قدرتمند هستید.
در کنار اینها عادات روزانهای در زندگی ایجاد کنید که به آرامش اعصاب و روانتان کمک کنند. به عنوان نمونه بعد از یک جلسه پر تنش پنج دقیقه قدم بزنید. صبح را با مدیتیشن کوتاهی آغاز کنید یا قبل از پاسخ دادن به پیامی که تحریکتان میکند بلافاصله واکنش نشان دهید، سه نفس عمیق بکشید. همین تغییرها و انطباقهای کوچک بین شما و فضای ناسالم کار فاصلهای ایجاد میکنند تا آرام و شفاف و مسلط باقی بمانید.
پیدا کردن همصحبت مناسب
مجبور نیستید این تجربه را در سکوت تحمل کنید. حتی اگر نتوانید در محل کارتان با خیال راحت با کسی درددل کنید، فضای امنتری را در خارج از محیط کار پیدا کنید. مثلا میتوانید به مربی شغل قبلیتان پیام بدهید و بپرسید: «تا به حال شده با کسی کار کنید که انگار اجازه نمیدهد نفس بکشید؟» یا به انجمنهای تخصصی یا گروههای حرفهای بپیوندید که در آن میتوانید آزادانه درباره چالشهای رهبری صحبت کنید. برخورداری از دایرهای از آدمهای قابل اعتماد میتواند به شدت آرامشبخش باشد. شاید نتوانند شرایطتان را عوض کنند، اما ممکن است بتوانند زاویه دید تازهای به شما بدهند یا فقط به شما یادآوری کنند که چه راه درازی را پیمودهاید.
سعی کنید ایجاد و حفظ این شبکه را به عنوان بخشی از برنامه بلندمدت شغلیتان ببینید. گفتوگوی سادهای با کسی که شما و تواناییهایتان را میشناسد میتواند بعدها همان فرد را تبدیل به معرف شما برای یک موقعیت شغلی بهتر کند یا زمینهساز همکاری یا حتی راهی برای رهایی شود. نکته حائز اهمیت اینجاست که حتی شده با پیامی گاه و بیگاه یا ارسال مقالهای که نوشتهاید و شما را یاد آن شخص انداخته، این روابط را حفظ کنید.
روی استراتژی خروجتان وقت و انرژی بگذارید
حتی اگر فعلا در سازمانتان ماندگارید و قصدی برای خروج ندارید، ضرری ندارد که به فکر آینده هم باشید. به زمان حال به عنوان بازهای برای ساخت باند پروازتان نگاه کنید. در دورههای حضوری و آنلاین ثبتنام کنید تا مهارتهای خود را بهروزرسانی کنید یا حتی توانایی جدیدی به دست بیاورید یا ماهی یک بار ساعتی وقت صرف کنید و بیسروصدا رزومه خود را با پروژهها و دستاوردهای تازه خود بهروزرسانی کنید.
اگر برایتان ممکن است آرام آرام به دنبال سازمانها یا مدیرانی بگردید که ارزشهایشان با اولویتهای شما همسوتر هستند و راهی پیدا کنید تا بتوانید با محتوای آنها یا رویدادهایشان تعامل داشته باشید.
به تمام موقعیتهایی در محل کار که با دستورهای مبهم یا متناقض روبهرو میشوید، به چشم میدان تمرین برای تقویت مهارتهای ارتباطی استراتژیک خود نگاه کنید. سعی کنید یاد بگیرید چگونه سوالاتی را مطرح کنید که تا حد ممکن ابهامات را از بین ببرد. به عنوان نمونه میتوانید بپرسید: «ممکن است بگویید اولویت بین این دو کار کدام است؟» یا «دوست دارید این مورد را پیش از جلسه هفتگی بعد تحویل بدهم یا قبل از آن؟»
این مهارتها صرفا برای افزایش تابآوری شما نیستند که بتوانید دوام بیاورید، بلکه شما را تیزتر و خلاقتر میکنند و باعث میشوند برای آیندهای که به یکی از رهبران سازمانی تبدیل میشوید آمادگی بیشتری داشته باشید. شما با هر تجربهای که جمع میکنید و هربار که زیر فشار خود را با وضعیت سخت موجود انطباق میدهید، داستان بیسروصدایی میسازید که در فرصت مناسب به کارتان میآید و نجاتبخش شما میشود.
تبدیل رنج به چیزی معنادار
کار کردن با کسی که کنترلگری برایش به معنای شایستگی و قدرت است یا از ایجاد رعب و وحشت به عنوان ابزاری برای مدیریت استفاده میکند، کار سادهای نیست. اما هربار که با وقار سر جای خود میایستید و هربار که به جای واکنشی آنی، واکنشسنجیده و فکرشدهای را انتخاب میکنید، قدرتمندی را به شیوه عمیقتری در خود نهادینه میکنید. در چنین لحظاتی ارزشهایتان بهتر تراشیده میشوند و سبک مدیریتتان بیسروصدا به زیبایی شکل میگیرد. شما به واسطه کار با چنین مدیرانی میآموزید که هرگز نمیخواهید چنین رهبری در سازمان باشید (همان داستان لقمان و ادبش که همه با آن آشناییم) و اگر فرصتش پیش بیاید، قابلیت تبدیل شدن به چه مدیری را دارید.
لازم نیست حتما جایی را که هستید دوست داشته باشید تا رشد کنید. با استراتژیهای درست و سرکشیهای ریز و بهجا (بله دقیقا همین!) که از اخلاقیات کاریتان محافظت میکنند و با تمرکز مداوم بر آینده، میتوانید از این فصل از زندگی عبور کنید و پختهتر، محکمتر و مطمئنتر از همیشه از آن خارج شوید.
منبع: Forbes