بازار آریا - خبر آنلاین : دیک چنی فردی است که پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، سیاست استفاده از زور و نیروی نظامی علیه کشورها را کلید زد. همراهی او با جورج بوش باعث شد تا ایالات متحده وارد دو جنگ افغانستان و عراق شود. چنی حتی در آخرین کتاب خود با نام چرا جهان به آمریکای قدرتمند نیاز دارد، ایده آمریکای قدرتمند و بینیاز از دیپلماسی را حفظ کرد.
روز سهشنبه دیک چنی یکی از بدنامترین سیاستمداران آمریکایی که زمانی جوانترین رئیس ستاد کارکنان رئیس جمهور در دوره جرالد فورد بود، از دنیا رفت. هر چند آمریکاییها تلاش کردند تا چنی را بهعنوان یک قهرمان و مردی فداکار برای کشورش معرفی کنند؛ اما نام او با یکی از بدترین جنگهای آمریکا در خاورمیانه گره خورده است.
دیک چنی با نام کامل ریچارد بروس دیک چنی، 84 سال قبل و در سال 1941 به دنیا آمد. چنی که متولد لینکلن، نبراسکا، است بیشتر در سامنر، نبراسکا، و کسپر، وایومینگ بزرگ شد. او فارغ التحصیل دانشگاه ییل و وایومینگ در رشته علوم سیاسی بود. او در دولت فورد از 1975 تا 1977 رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید شد. در 1978، از حوزه انتخابیه کلی وایومینگ به مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا انتخاب شد و تا 1989 نماینده بود. او در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پدر، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا شد و تا 1993 در این سمت بود. در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون او از 1995 تا 2000 رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل ارشد اجرایی هالیبرتون بود.
اما مهمترین دوره کاری دیک چنی مربوط به زمانی است که جورج بوش پسر به کاخ سفید رفت. دیک چنی همراه با او از سال 2001 راهی دولت شد و تا انتها بهعنوان معاون اول در کنار بوش باقی ماند.
دیک چنی فردی است که پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، سیاست استفاده از زور و نیروی نظامی علیه کشورها را کلید زد. همراهی او با جورج بوش باعث شد تا ایالات متحده وارد دو جنگ افغانستان و عراق شود. چنی حتی در آخرین کتاب خود با نام چرا جهان به آمریکای قدرتمند نیاز دارد، ایده آمریکای قدرتمند و بینیاز از دیپلماسی را حفظ کرد.
او پیش از این و زمانی که وزیر دفاع جورج بوش پدر بود، حمله ایالات متحده به پاناما و عملیات طوفان صحرا در خاورمیانه را هدایت کرد. دیک چنی آمریکا را در وضعیتی وارد قرن جدید کرد که از هر زمان دیگری پرخاشگرتر و بهدلیل بهراه انداختن جنگهای بیدلیل بدنامتر بود.
دیک چنی تنها یک معاون اول ساده نبود. او در حقیقت مردی بود که میتوانست همزمان بر روی مسائل دفاعی و سیاستخارجی اثر گذاشته و رئیسجمهور آمریکا را نسبت به خواستههایش مجاب کند.
دیک چنی از افرادی بود که توانست آمریکاییها را قانع کند، صدام حسین در عراق سلاحهای کشتار جمعی دارد. او که مدافع اشغال عراق بود، به براه انداختن جنگی کمک کرد که بیش از یک میلیون نفر قربانی داشت. چنی حتی پس از آنکه مشخص شد در عراق زرادخانهای وجود نداشته، بر درست بودن تصمیماتش اصرار میورزید.
دیک چنی به همین هم اکتفا نکرد. او به شکنجه زندانیان اعتقاد داشت و از روشهایی چون القای خفگی و خفگی مصنوعی علیه کسانی که با اتهامات تروریستی دستگیر شده بودند، دفاع میکرد.
معاون اول جورج بوش، دشمنی ویژهای هم با ایران داشت. به اعتقاد دیک چنی ایران تهدیدی جدی برای آمریکا بود که باید نابود میشد. چنی که مخالف هر گونه دیپلماسی با تهران بود از ایده حمله نظامی به ایران، مانند آنچه در عراق رخ داد به شدت حمایت میکرد. او بارها تاکید کرده بود آمریکا نمیتواند نظارهگر ایرانی باشد که در شرف دسترسی به سلاح هستهای است و با آن زندگی کند.
چنی در حقیقت تلاش بسیاری کرد تا مساله میان ایران و آمریکا در زمان جورج بوش به جمله نظامی ختم شود. او معتقد بود حتی اگر پای میز مذاکره با مقامات ایرانی مینشینیم؛ باید سلاح را با خود حمل کرده و ایران را با تهدید حمله نظامی وادار به پذیرش خواستههایمان کنیم.
سال 2015 او در سخنرانی خود در اندیشکده امریکن اینترپرایز هشدار داد که نباید فقط امیدوار باشیم که تهدید ایران خودبهخود از بین برود، بلکه باید پیش از آنکه بسیار خطرناکتر شود با آن روبهرو شویم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.