بازار آریا - امین گشتی * در ساختار انرژیبر اقتصاد ایران، صنایع همواره یکی از محورهای اصلی، مصرفکنندهها بهشمار میروند، اما سهم واقعی آنها از اصلاح الگوی مصرف بسیار اندک است. بخش بزرگی از مصرف انرژی در صنعت به تجهیزات و فرآیندهایی مربوط میشود که طی سالهای طولانی بدون بازنگری و نوسازی، بهصورت روتین مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در چنین شرایطی، بحث کاهش تلفات انرژی درون صنایع اگرچه از نظر تئوریک ممکن است، اما در عمل با موانع متعددی مواجه است؛ از نبود انگیزه اقتصادی گرفته تا فقدان اهرمهای کنترلی از سوی شبکه برق؛ واقعیت این است که بخش قابلتوجهی از تلفات انرژی نه در تجهیزات صنعتی، بلکه در شبکههای انتقال و توزیع اتفاق میافتد. در داخل واحدهای صنعتی، میزان تلفات در مقایسه با شبکه سراسری بهمراتب کمتر است و همین موضوع باعث شده مدیران صنعتی کاهش تلفات داخلی را در اولویت قرار ندهند. استفاده از تجهیزات با راندمان بالاتر میتواند در بلندمدت بر مصرف اثر بگذارد، اما تاثیر آن در کاهش بار پیک و مدیریت لحظهای مصرف چندان قابلتوجه نیست. به بیان دیگر، حتی اگر بخشی از تجهیزات با نمونههای جدیدتر جایگزین شود، تغییر چشمگیری در نمودار پیک مصرف صنایع رخ نخواهد داد.
در حوزه پیشبینی و کنترل لحظهای بار، فناوریهای متعددی وجود دارد که به صنایع اجازه میدهد میزان مصرف انرژی را بهصورت لحظهای پایش کنند. با این حال، پرسش اساسی این است که آیا چنین ابزارهایی در صنایع مورد استفاده قرار میگیرند؟ پاسخ منفی است. در بیشتر واحدهای تولیدی کشور، الگوی مصرف انرژی در طول شبانهروز ثابت و تکرارشونده است و همین تداوم باعث شده حساسیت چندانی نسبت به کنترل لحظهای بار شکل نگیرد. درحالیکه در صنایع پیشرفته، سامانههای مانیتورینگ و کنترل کیفیت توان بهصورت پیوسته دادههای مصرف را ثبت و تحلیل میکنند، در کشور ما چنین سیستمهایی اغلب یا وجود ندارند یا اگر نصب شدهاند، تنها برای اطلاع از میزان مصرف مورد استفاده قرار میگیرند، نه برای اصلاح و تصمیمگیری مدیریتی.
مشکل اصلی این است که هیچ اهرم الزامآور یا سازوکار تشویقی برای حرکت صنایع بهسوی کنترل هوشمند مصرف انرژی وجود ندارد. در حال حاضر تنها پارامتری که از سوی مالک شبکه برق (توانیر یا شرکتهای توزیع) کنترل میشود، توان راکتیو است. مصرفکنندگان موظف هستند توان راکتیو را در محل تولید کنند تا از جریمههای مالی جلوگیری شود، اما سایر شاخصهای مرتبط با کیفیت توان یا مدیریت بار هیچ جایگاهی در نظام نظارتی ندارند. این خلأ باعث شده صنایع انگیزهای برای سرمایهگذاری در سامانههای پیشرفته پایش و مدیریت انرژی نداشته باشند.
بهطور کلی، هر کارخانه از شرکت برق منطقهای یک حداکثر دیماند یا قدرت قراردادی خریداری میکند و تا زمانی که از آن مقدار تجاوز نکند، با جریمهای مواجه نمیشود. در نتیجه، حتی اگر کارخانهای تصمیم بگیرد در ایام خاص سال مصرف خود را کاهش دهد یا پیک را جابهجا کند، هیچ الزام یا پاداشی برای چنین اقدامی وجود ندارد. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سیستمهای تشویقی و تنبیهی متنوعی برای مدیریت بار صنایع تعریف شده است؛ از تعرفههای شناور بر اساس زمان مصرف گرفته تا قراردادهای پاسخگویی بار که بر مبنای مشارکت صنایع در کنترل شبکه، پاداش مالی در نظر میگیرند.
در ایران اما صنعت بهدلیل نبود چنین ساختاری، تنها به پایش ساده مصرف بسنده کرده است. در بهترین حالت، برخی کارخانهها مصرف توان را در لحظه مانیتور میکنند تا از تجاوز به سقف دیماند جلوگیری کنند، اما اقدام اصلاحی یا برنامهریزی برای جابهجایی بار انجام نمیشود. حتی در صنایع بزرگ، نه نرمافزارهای پیشبینی بار بهکار گرفته میشوند و نه الگوریتمهای کنترل تطبیقی که بتوانند در صورت افزایش مصرف، بار را بهطور خودکار کاهش دهند. از سوی دیگر، اجرای هرگونه سیستم هوشمند برای کنترل مصرف نیازمند هزینههای اولیه قابلتوجهی است.
در غیاب سیاستهای حمایتی، طبیعی است که صاحبان صنایع تمایلی به صرف چنین هزینهای نداشته باشند. زمانی که قیمت انرژی برای بخش صنعت پایینتر از ارزش واقعی آن است، بازگشت سرمایه در طرحهای بهینهسازی انرژی توجیه اقتصادی ندارد. این پارادوکس، مانع بزرگی در مسیر توسعه فناوریهای مدیریت انرژی بهشمار میرود. در واقع، ارزان بودن نسبی انرژی باعث شده مصرفکننده صنعتی به جای اصلاح الگو، صرفا هزینه مصرف را پرداخت کند و بهینهسازی را اقدامی لوکس و غیرضروری بداند.
نکته مهم دیگر، نبود دادههای منسجم و قابل تحلیل از الگوی مصرف صنایع است. بیشتر کارخانهها فاقد سیستمهای ثبت دقیق مصرف در سطح تجهیزات یا خطوط تولید هستند. بنابراین، حتی اگر بخواهند الگوی مصرف را اصلاح کنند، ابزار لازم برای تحلیل در اختیارشان نیست. نبود بانک اطلاعاتی از مصرف واقعی انرژی، نهتنها تصمیمگیری مدیریتی را دشوار کرده بلکه سیاستگذاری ملی برای کاهش شدت انرژی را نیز با ابهام روبهرو ساخته است.
در مجموع، میتوان گفت کاهش تلفات انرژی در صنایع ایران بیش از آنکه به فناوری یا تجهیزات وابسته باشد، به اصلاح ساختار انگیزشی و مقرراتی نیاز دارد. تا زمانی که صرفه اقتصادی برای بهینهسازی مصرف تعریف نشود و تا وقتی که هیچ الزامی برای مدیریت هوشمند بار وجود نداشته باشد، روند فعلی ادامه خواهد یافت. شبکه برق کشور نیز در غیاب مشارکت واقعی صنایع، ناچار است بار سنگین مدیریت پیک را بهتنهایی به دوش بکشد.
راهحل این وضعیت، طراحی مدلهای مشارکتی میان شبکه و مصرفکنندگان بزرگ صنعتی است؛ مدلهایی که در آن کاهش بار در ساعات اوج مصرف با پاداش مالی همراه باشد و صنایع را به سمت استفاده از فناوریهای پایش و کنترل سوق دهد. تجربه کشورهای موفق در این زمینه نشان داده است که با ترکیب سیاستهای تشویقی، اصلاح قیمت انرژی و الزامهای فنی، میتوان بخش قابلتوجهی از تلفات و بار پیک صنعتی را کاهش داد. بیتردید تا زمانی که نگاه مدیریتی به مصرف انرژی در صنعت تغییر نکند، فقط با تعویض تجهیزات یا توصیههای فنی، تحولی در بهرهوری انرژی کشور رخ نخواهد داد.
* کارشناس صنعت برق