بازار آریا - دکتر فرشته بهرامیپور* زهران ممدانی، نماینده 34ساله مجلس ایالتی نیویورک، در انتخابات سال 2025 شهرداری نیویورک به پیروزی دست یافت. پیروزی او نهتنها نشاندهنده تغییرات جمعیتی و فرهنگی نیویورک است، بلکه بازتابی از تحولات سیاسی و اجتماعی در ایالاتمتحده نیز به شمار میرود. کمپین انتخاباتی ممدانی بر محور موضوعات ملموس و روزمره جامعه مانند کاهش هزینههای زندگی، افزایش دسترسی به مسکن، حمایت از حملونقل عمومی و جلب مشارکت رأیدهندگان جوان تمرکز داشت. این برنامه بهویژه در میان نسلهای جوان و گروههای اقلیت موثر واقع شد، کسانی که اغلب احساس میکنند نماینده واقعی در ساختار قدرت ندارند و حضور یک نامزد چپگرای نوظهور برایشان نماد تغییر است. بااینحال، پیروزی ممدانی آغاز یک مرحله پیچیده است و چالشهای جدی را برای او و حزب دموکرات به همراه دارد. جناح محافظهکار جمهوریخواه بهاحتمالزیاد از پیروزی او برای روایتسازی علیه جریان چپ استفاده و ممدانی را بهعنوان نماد رادیکالیسم معرفی خواهد کرد.
این فشارها در کنار انتظارات بالای رایدهندگان جوان و اقلیتها، ممدانی را در شرایطی قرار میدهد که کوچکترین اشتباه یا عدم توانایی در اجرای وعدهها میتواند هزینه سیاسی و اجتماعی سنگینی برای او و حزب دموکرات به همراه داشته باشد. از سوی دیگر، این پیروزی فرصتهایی نیز ایجاد میکند. حزب دموکرات میتواند از این موقعیت برای جذب رأیدهندگان جوان و گروههای اقلیت استفاده کند و به بازسازی پیوندهای خود با بخشهایی از جامعه که در انتخابات گذشته کمتر نمایندگی شدهاند، بپردازد.
سه عامل کلیدی در پیروزی ممدانی نقش اساسی داشتند. نخست، عملکرد رقیب اصلی او در حزب دموکرات یعنی اندرو کومو که با وجود شبکه ارتباطی گسترده و سابقه طولانی سیاسی، به دلیل رسواییهای جنسی و کاهش اعتماد عمومی در میان رایدهندگان، نتوانست جایگاه خود را تثبیت کند. دوم، سیستم رأیدهی رتبهای که در انتخابات نیویورک مورداستفاده قرار گرفت، به ممدانی اجازه داد حتی در صورت عدم کسب اکثریت در دور اول، با حذف تدریجی نامزدهای کمرأی و انتقال آرای آنها به نفع خود، به پیروزی دست یابد. سوم، استراتژی ممدانی برای بهرهگیری از شکافهای نسلی و تمرکز بر مسائل هزینه زندگی و رفاه اقتصادی باعث شد او بتواند رایدهندگان جوان و طبقات متوسط را به سمت خود جذب کند. این ترکیب از تحلیل جمعیتی، استفاده از سیستم انتخاباتی و تمرکز بر مشکلات واقعی زندگی شهروندان، به او امکان داد تا جریان سیاسی تازهای را در انتخابات نیویورک ایجاد کند.
پیروزی ممدانی اما با پیچیدگیهای اجرایی و عملیاتی همراه است. افزایش مالیات و تغییر سیاستهای اقتصادی میتواند واکنش جدی بخش خصوصی و نهادهای اقتصادی را به دنبال داشته باشد. کسبوکارها و سرمایهگذاران ممکن است در صورت احساس تهدید از سیاستهای جدید، سرمایهگذاریهای خود را کاهش دهند، فعالیتهای اقتصادی را محدود کنند یا حتی تصمیم به خروج از شهر و توقف فعالیتشان بگیرند که این امر میتواند به فشار بر اقتصاد شهری و کاهش رشد اقتصادی منجر شود.
از سوی دیگر، کنترل اجارهها و تلاش برای کاهش هزینه مسکن بدون همکاری بخش خصوصی و ایجاد تضمین برای سرمایهگذاران میتواند مقاومت جدی در عمل ایجاد کند و بسیاری از برنامههای کلیدی او را با موانع مواجه کند. تجربههای پیشین سیاستمداران چپ در شهرهای بزرگ آمریکا نشان داده است که حتی در مناطقی با جمعیت متنوع، اجرای سیاستهای سوسیالیستی و برنامههای رفاهی با مقاومت ساختاری روبهرو میشود و لازم است این مسائل با برنامهریزی دقیق و تعامل با ذینفعان پیشبینی شود. درواقع باوجوداینکه ممدانی توانست جناح چپ و رأیدهندگان جدید را نمایندگی کند، اما تحقق وعدههایی مانند مسکن ارزان، یارانهها و اصلاحات ساختاری مستلزم منابع مالی قابلتوجه و توانایی مدیریت پیچیدگیهای اجرایی است. عدم موفقیت در این زمینه میتواند نهتنها اعتبار شخصی او را کاهش دهد، بلکه هزینه سنگینی برای حزب دموکرات به همراه آورد.
نیویورک با تولید ناخالص داخلی بیش از یک تریلیون دلار یکی از قطبهای مالی جهان است و هرگونه سیاستگذاری که سرمایهگذاران و کسبوکارها آن را تهدیدکننده تلقی کنند، میتواند به کاهش فعالیتهای اقتصادی و خروج سرمایه منجر شود؛ بنابراین ممدانی برای موفقیت در دوره اجرایی خود نیازمند تعامل مستمر با بخش خصوصی، طراحی سیاستهای اقتصادی واقعبینانه و ارائه تضمینهایی برای ثبات بازار است. این الزامات نشان میدهد که شعارهای انتخاباتی و وعدههای سوسیالیستی او باید با برنامهریزی عملی و واقعبینانه همراه شوند تا از مواجهه با مقاومت شدید جلوگیری شود.
یکی از نقاط قوت کمپین ممدانی، تمرکز بر جذب رأیدهندگان جوان و اقلیتها بود. این استراتژی نهتنها به پیروزی او در انتخابات کمک کرد، بلکه نمایانگر شکافهای سیاسی و اجتماعی عمیقی است که در ایالاتمتحده شکل گرفته است. افزایش نارضایتی نسلهای جوان نسبت به سیستم سنتی سیاسی، تفاوت نگرشهای ایدئولوژیک میان نسلها و ضعف جذب رأیدهندگان از گروههای اقلیت، زمینهساز قدرتگیری جریانهای چپ در سطح محلی و شهری شد. این مساله نشان میدهد که موفقیت ممدانی نه صرفا حاصل مهارتهای شخصی، بلکه بازتاب واقعی تغییرات ساختاری و اجتماعی در ایالاتمتحده است که جریان چپ توانسته از آن بهره ببرد و رأیدهندگان تازهای را وارد فرآیند سیاسی کند.
بااینحال هرچند ممدانی توانست با تکیه بر برنامههای رفاهی و اقتصادی رأیدهندگان جدید را جذب کند، برخی از سیاستهای او هزینهبر هستند و منابع مالی گستردهای میطلبند. این سیاستها ازجمله افزایش مالیات بر شرکتها، ایجاد برنامههای مسکن مقرونبهصرفه و توسعه خدمات عمومی، میتواند با مقاومت ساختارهای اقتصادی موجود و منافع طبقات ثروتمند مواجه شود؛ بنابراین ممدانی برای تحقق وعدههای خود باید تعادل میان اهداف اجتماعی و محدودیتهای اقتصادی را حفظ کند و از ابزارهای مدیریتی و سیاستگذاری واقعبینانه استفاده کند. در عرصه سیاست خارجی و مسائل بینالمللی نیز، ممدانی مواضعی جسورانه اتخاذ کرده است که بر جذب رأیدهندگان جوان و اقلیتها تاثیر مثبت داشته است. حمایت او از حقوق فلسطینیان و نقد سیاستهای اسرائیل، در کنار پشتیبانی از جنبشهایی مانند جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم، نشاندهنده رویکردی فعال و متمرکز بر عدالت اجتماعی و حقوق بشر است. این موضعگیریها اگرچه در کوتاهمدت جذابیت سیاسی ایجاد کردهاند، اما میتوانند در آینده به چالشهای سیاست داخلی و روابط حزب دموکرات با نهادهای دارای ارتباط با اسرائیل منجر شوند.
پیروزی ممدانی درنهایت یک آزمایش سیاسی و اجتماعی بزرگ برای نیویورک و حزب دموکرات است. موفقیت او میتواند الگویی برای جریانهای چپ و سیاستگذاری نوین در شهرهای بزرگ آمریکا ایجاد کند و نشان دهد که با بهرهگیری از فناوری، کمپینهای هدفمند و تمرکز بر مسائل ملموس اقتصادی و اجتماعی، امکان تغییر ساختاری در سیستم سیاسی وجود دارد. بااینحال، ناکامی در تحقق وعدهها، مقاومت بخش خصوصی و فشارهای سیاسی میتواند همان پیروزی را به یک بار مالی و اجتماعی سنگین تبدیل کند. توانایی ممدانی در مدیریت این پیچیدگیها، ایجاد ائتلافهای محلی و اقتصادی و ارائه نتایج ملموس به رأیدهندگان، کلید بقای سیاسی او و تداوم موفقیت حزب دموکرات در محیط شهری پرچالش نیویورک خواهد بود.
درمجموع، پیروزی زهران ممدانی ترکیبی از فرصت و تهدید است؛ فرصتی برای جناح چپ حزب دموکرات در جذب رأیدهندگان جدید و ارائه مدل سیاستگذاری نوین و تهدیدی در صورت عدم توانایی در مدیریت اقتصادی و اجتماعی برنامهها. این پیروزی همچنین بازتابدهنده شکافهای عمیق سیاسی و اجتماعی در ایالاتمتحده است که باعث قدرتگیری جریانهای چپ شده و نشان میدهد که تغییرات جمعیتی، نسلها و ایدئولوژیها، نقش تعیینکنندهای در تحولات سیاسی دارند.
* پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل