چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴
اقتصاد ایران

چگونه منطق ژئوپلیتیک، طالبان را به آغوش هند سوق داد؟

تراژدی پاکستان

تراژدی پاکستان
بازار آریا - ‌ سی. راجا موهان* اگر فرض کنیم جغرافیا تعیین کننده سرنوشت است، هیچ نقطه‌ای به اندازه‌ مرزهای شمال‌غربی شبه‌قاره این ...
  بزرگنمايي:

بازار آریا - ‌ سی. راجا موهان* اگر فرض کنیم جغرافیا تعیین کننده سرنوشت است، هیچ نقطه‌ای به اندازه‌ مرزهای شمال‌غربی شبه‌قاره این حقیقت را به‌روشنی و بی‌امان آشکار نمی‌کند.
از زمان تقسیم هند تحت استعمار بریتانیا در سال 1947، دو الگوی پایدار در روابط منطقه‌ای مشاهده شده است: خصومت میان افغانستان و پاکستان و گرمی روابط میان افغانستان و هند. فارغ از اینکه چه حکومتی در کابل قدرت را در دست داشته است - پادشاهی، کمونیستی یا انواع حکومت‌های اسلام‌گرا- این الگو همواره تکرار شده است. پاکستان که در پی پایان دادن به این چرخه تاریخی بود، نقشی محوری در ایجاد و پرورش طالبان ایفا کرد؛ اما امروز همان طالبان درگیر رویارویی با اسلام‌آباد هستند و برای ایجاد توازن، به دهلی‌نو نزدیک می‌شوند. درگیری‌های تازه‌ مرزی میان پاکستان و افغانستان در ماه اکتبر نیز کاملا با این ریتم تاریخی همخوانی دارد.
طنز ماجرا انکارناپذیر است: همان پاکستانی که طالبان را به قدرت رساند، امروز خود درگیر بحرانی فزاینده با آنان است و صرفا از طریق میانجی‌ها با کابل گفت‌وگو می‌کند. در میانه‌ تنش‌های مرزی با پاکستان، امیرخان متقی، وزیر خارجه‌ افغانستان، در ماه اکتبر سفری یک‌هفته‌ای به هند داشت و بار دیگر بر تمایل کابل برای برقراری روابط مستحکم با دهلی‌نو تاکید کرد. هند که زمانی اعلام کرده بود «طالبان خوب وجود ندارد» و این گروه را دارایی راهبردی پاکستان می‌دانست، نتوانست خرسندی خود را از این تغییر وضعیت پنهان کند. تنها چند روز پس از این سفر، دهلی‌نو دفتر فنی خود در کابل را به سفارت کامل ارتقا داد و به یکی از نخستین کشورهایی تبدیل شد که روابط خود با افغانستان تحت حاکمیت طالبان را عادی کرد.
این نزدیکی تازه نیازمند تلاش دیپلماتیک فوق‌العاده‌ای نبود؛ بخش عمده‌ کار را منطق تاریخ و جغرافیا در این مرزهای سخت انجام داد. همسویی طبیعی میان کابل و دهلی‌نو بار دیگر خود را نشان می‌دهد، هرچند این بار با بازیگران تازه. الگوی سه‌جانبه روابط میان این سه کشور، به اندازه‌ عمر خود پاکستان سابقه دارد. هر حکومتی در افغانستان، فارغ از گرایش ایدئولوژیکش، دیر یا زود با پاکستان وارد تقابل شده است. یکی از مسائل بنیادی در روابط دو کشور، خط دیورند است؛ توافق‌نامه‌ مرزی سال 1893 میان هند بریتانیایی و امیر افغانستان، عبدالرحمن‌خان، که از میان سرزمین‌های پشتون و بلوچ عبور می‌کرد.
وقتی پاکستان تازه‌تاسیس در سال 1947 این مرز استعماری را از بریتانیا به ارث برد، افغانستان تنها کشوری بود که به عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد رای منفی داد؛ زیرا از به‌رسمیت‌شناختن خط دیورند به‌عنوان مرز قانونی خودداری می‌کرد. برای کابل، پذیرفتن مرزی که امپراتوری بریتانیا تحمیل کرده بود، یک چیز بود، اما پذیرش همان مرز از کشوری که آن را «باقیمانده‌ هند بریتانیایی» می‌دانست، موضوع دیگری بود. دولت‌های پیاپی در افغانستان ایده‌ تشکیل کشوری به نام «پشتونستان» - که پشتون‌های دو سوی خط دیورند را در یک واحد سیاسی متحد می‌کرد- در سر می‌پروراندند؛ رؤیایی تجزیه‌طلبانه که برای اسلام‌آباد کابوسی تاریخی بود و تا امروز نیز ادامه دارد.
اما پاکستان مسأله‌ مرزی خود با افغانستان را صرفا یک اختلاف نقشه‌ای نمی‌داند، بلکه آن را موضوعی موجودیتی تلقی می‌کند. هراس از درگیری هم‌زمان با هند در شرق و افغانستان در غرب، نگرانی عمیقی در ساختار امنیتی و نظامی پاکستان ایجاد کرده است. ارتش پاکستان ایده‌ ژئوپلیتیک «عمق راهبردی» را از امپراتوری بریتانیا به ارث برد. همانند بریتانیایی‌ها، اسلام‌آباد می‌خواست افغانستان به‌عنوان یک کشور حائل، با حکومتی دوست و مطیع اداره شود.

بازار آریا


از دهه‌ 1950 به بعد، رهبران پاکستان- از ایوب‌خان تا ضیاءالحق-کوشیدند از طریق حمایت از شبه‌نظامیان قبیله‌ای و گروه‌های اسلام‌گرای نیابتی، سیاست کابل را تحت‌تاثیر قرار دهند، اما همه‌ این تلاش‌ها نتیجه‌ای معکوس داشت. در اواخر دهه‌ 1970، اسلام‌آباد ابزار تازه‌ای برای نفوذ یافت: جنبش‌های جهادی تندرو. تهاجم شوروی به افغانستان در سال 1979 و جنگ نیابتی مشترک ایالات متحده، عربستان سعودی و پاکستان علیه مسکو، قدرت چانه‌زنی بی‌سابقه‌ای به اسلام‌آباد بخشید.
درحالی‌که واشنگتن می‌خواست «خرس شوروی» را در افغانستان از پای درآورد، اسلام‌آباد هدف متفاوتی دنبال می‌کرد: نابود کردن ایده‌ قومی پشتونستان و تضعیف شکل‌گیری هویتی ملی برای پشتون‌های افغانستان. زمانی که رژیم نجیب‌الله، مورد حمایت شوروی، سرانجام در سال 1992 سقوط کرد، مجاهدین افغان آموزش‌دیده در پاکستان قدرت را در کابل به دست گرفتند. اما حاکمان اسلام‌گرای تازه‌به‌قدرت‌رسیده، که پیش‌تر از حمایت هند از رژیم طرفدار شوروی انتقاد می‌کردند، این بار برای مقابله با مداخله‌ اسلام‌آباد در امور کابل، به دهلی‌نو روی آوردند.
با فروپاشی اتحاد مجاهدین و آغاز درگیری‌های داخلی میان آنان، پاکستان در اوایل دهه‌ 1990 از طالبان حمایت کرد تا نظم از دست‌رفته در افغانستان بازگردد. تا سال 1996، طالبان کابل را تصرف کردند و ظاهرا آن‌چه اسلام‌آباد سال‌ها در پی آن بود- یعنی دستیابی به «عمق راهبردی» - تحقق یافت. با این حال، حتی در زمان اوج حمایت پاکستان، طالبان هرگز کاملا تسلیم نشدند. آنان استقلال خود را نشان دادند و علاقه‌مندی به روابط مثبت با هند را آشکار کردند. اگر پاکستان امیدوار بود که اسلام‌گرایان - چه مجاهدین و چه طالبان-ادعاهای خود درباره‌ پشتونستان را رها کنند و خط دیورند را بپذیرند، ناامید شد.
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021، این گروه عزم خود را برای تاکید بر حاکمیت ملی افغانستان جزم کرده است. روابط با پاکستان به سرعت رو به وخامت گذاشته است. حملات مرزی، ساخت دیوار مرزی پاکستان در خط دیورند و اتهام اسلام‌آباد مبنی بر اینکه کابل مأوای گروه «تحریک طالبان پاکستان» (گروه افراطی موسوم به طالبان پاکستانی) است، دو طرف را به مواجهه‌ آشکار کشانده است. طالبان همچنین از اخراج پناهندگان افغان توسط اسلام‌آباد و تلاش‌های آن برای تحمیل شرایط ناراضی هستند. در چنین شرایطی، نزدیکی طالبان به هند جای تعجب ندارد.
رویکرد هند برای ازسرگیری تعامل با کابل از سال 2021 تاکنون محتاطانه، واقع‌بینانه و عمدتا آرام بوده است. دهلی‌نو کمک‌های بشردوستانه را از سر گرفت و آمادگی خود را برای تعامل اعلام کرد، مشروط بر اینکه طالبان تضمین دهند افغانستان مأوای گروه‌های ضد هندی نخواهد بود. طالبان خوشحال بودند که این تضمین‌ها را ارائه کنند و هند مشتاق حمایت از حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان بود. با توجه به اینکه پاکستان کنترل دسترسی افغانستان به اقیانوس هند و مسیرهای زمینی بالقوه به هند را در دست دارد، دهلی‌نو تلاش کرده مسیرهای جایگزین از طریق ایران ایجاد کند و پل هوایی هند–افغانستان را برای تسهیل تجارت برقرار نماید.
یکی از نکات مهم سفر متقی به هند، بازدید او از یک مدرسه‌ اسلامی در دیوبند، شهری در اوتارپرادش و نزدیک به دهلی‌نو بود. دارالعلوم دیوبند، یکی از تاثیرگذارترین مراکز آموزش اسلامی، تفکر اسلامی در سراسر جنوب آسیا را شکل داده است. مکتب دیوبندی، پیش از آنکه در پاکستان و افغانستان به شکل افراطی‌تری درآید، اساس ایدئولوژی طالبان بود. در این سفر، متقی گواهی تدریس حدیث دریافت کرد و مجوز استفاده از عنوان «قاسمی» را کسب نمود. این اقدام، گسستی مهم برای طالبان بود، چرا که کادر روحانی آنان عمدتا در پاکستان، به‌ویژه دارالعلوم حقانیه در اکورا ختک آموزش دیده بودند. با بازسازی ارتباط با دیوبند، متقی همچنین استقلال مذهبی طالبان از پاکستان را به‌صورت نمادین نشان داد.
با این حال، بهبود موقعیت سیاسی هند در کابل به معنای آغاز یک رقابت جدی با پاکستان بر سر افغانستان نیست. نبود مرز مشترک میان هند و افغانستان باعث می‌شود دهلی‌نو هرگز نتواند به شکل واقعی با اسلام‌آباد رقابت کند؛ این در حالی است که پاکستان تقریبا 1600 مایل مرز مشترک دارد و دستگاه‌های اطلاعاتی آن طی پنج دهه گذشته عمیقا در جنگ‌های افغانستان دخیل بوده‌اند. هند نیازی به رقابت مستقیم با پاکستان در افغانستان ندارد. هم سویی طبیعی هند با کابل مبتنی بر صبر، کمک‌های توسعه‌ای و احترام به حاکمیت افغانستان است. افغانستان سرزمینی است که پاکستان می‌تواند از دست بدهد، و هند برای حفظ حمایت کابل چندان کار سختی ندارد.
امروز تراژدی پاکستان به‌وضوح قابل مشاهده است. این کشور مهم‌ترین بازیگر خارجی در افغانستان است و توانایی مختل کردن هر حکومتی در آنجا را دارد. اما برخلاف دوران استعمار بریتانیا در هند، منابع لازم برای ایجاد یک ساختار پایدار و دوستانه در کابل را در اختیار ندارد. تلاش پاکستان برای سلطه بر افغانستان همچنان دشوار و دست‌نیافتنی خواهد بود، اما احتمالا از پیگیری آن دست نخواهد کشید. ممکن است اسلام‌آباد برای تغییر رژیم در کابل، طالبان را به گروه‌های متخاصم تقسیم کند. با این حال، هر کاری که پاکستان انجام دهد و حتی اگر موفق شود، نمی‌تواند منطق ژئوپلیتیک در مرزهای افغانستان را تغییر دهد.

بازار آریا


* عضو پیشین شورای مشورتی امنیت ملی هند


نظرات شما