سه شنبه ۱۰ تير ۱۴۰۴
اقتصاد جهان

سیاست خارجی ترامپ در عصر قدرت نامحدود چگونه است؟

دیکتاتور در کاخ سفید

دیکتاتور در کاخ سفید
بازار آریا - الیزابت ان. ساندرز* ترجمه: محمد حسین باقی دنیای اقتصاد : تنها چند ماه پس از دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایالات ...
  بزرگنمايي:

بازار آریا - الیزابت ان. ساندرز* ترجمه: محمد حسین باقی دنیای اقتصاد : تنها چند ماه پس از دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده به طور چشمگیری و شاید به طور برگشت‌‌‌ناپذیری در داخل و در صحنه جهانی متفاوت به نظر می‌‌‌رسد. یکه تازی ترامپ در دولت فدرال، ظرفیت دولت ایالات متحده را از بین برده است. تضعیف حقوق اساسی قانونی در داخل و خصومت او با مهاجرت، ایالات متحده را برای بازدیدکنندگانی که کشور را غنی و به بهره‌‌‌وری و نوآوری آن کمک می‌‌‌کنند، غیرقابل پذیرش کرده است. بی‌‌‌توجهی او به هنجارها و قوانین، اعتبار آمریکا را تضعیف کرده و ایالات متحده را به یک شریک بین‌‌‌المللی غیرقابل اعتماد - و حتی در میان برخی از متحدان، به تهدیدی که باید از آن ترسید - تبدیل کرده است.
«الیزابت ان. ساندرز»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا و عضو ارشد غیرمقیم در موسسه بروکینگز در مقاله‌ای در «فارن افرز» نوشت، آسیب‌‌‌های وارده توسط ترامپ، فراتر از دوره دوم ریاست جمهوری او نیز ادامه خواهد یافت. بهترین راه برای درک این خسارت، نگریستن به سیاست‌‌‌های ترامپ نیست، بلکه به عواملی است که او را قادر به اتخاذ این سیاست‌‌‌ها کرده است. ترامپ امروز در حالی حکومت می‌کند که در پی برچیدن تقریبا کامل کنترل‌‌‌ها و توازن‌‌‌ها در قوه مجریه، حداقل در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی، است. از زمان حملات 11 سپتامبر، کنگره قدرت بیشتری به ریاست جمهوری در امور خارجی اعطا کرده و از پس گرفتن آن خودداری کرده است و دیوان عالی کشور نیز تمایلی به اعمال هرگونه محدودیت معناداری نداشته است. ترامپ یک دستگاه امنیت ملی عریض و طویل را به ارث برده که با نظارت کمی عمل می‌‌‌کند. حملات او به نهادها در طول دوره اول ریاست جمهوری‌‌‌اش، به دنبال گسترش هرچه بیشتر اختیارات رئیس جمهور بود و در سال‌‌‌های پس از آن، کنگره و دیوان عالی کشور مانع از تلاش‌‌‌ها برای کنترل ریاست جمهوری شده‌‌‌اند. نتیجه این است که ترامپ اکنون می‌‌‌تواند تا حد زیادی هر کاری که می‌‌‌خواهد انجام دهد، حتی اگر به طور اجمالی به سیاست خارجی یا امنیت ملی مربوط باشد: فرستادن افراد غیرشهروند به اردوگاه‌‌‌های زندان در السالوادور، اعمال تعرفه‌‌‌های گسترده بر کشورهای جهان، از بین بردن تعهدات کمک‌‌‌های خارجی مصوب کنگره، قلدری علیه متحدان، جلب رضایت مستبدان، پذیرش هدایای سخاوتمندانه از کشورهای سلطنتی، استقرار ارتش در خیابان‌‌‌های شهرهای آمریکا و حتی بسیج نیروهای مسلح در یک رژه جشن در روز تولدش.
دانشمندان علوم سیاسی که در مورد حکومت‌‌‌های استبدادی مطالعه می‌‌‌کنند، این را به همان شکلی که هست تشخیص می‌‌‌دهند: سیاست خارجی یک دیکتاتور. واشنگتن هرگز در تعاملات خارجی خود نمونه بارز فضیلت نبوده است، اما ماهیت خارق‌‌‌العاده دوره دوم ترامپ روشن می‌‌‌کند که روسای جمهور قبل از او در سیاست خارجی خود واقعا محدودتر بودند. رئیس‌جمهور بدون محدودیت، از نظر عملکردی معادل یک دیکتاتور در حوزه امنیت ملی است؛ کسی که می‌‌‌تواند هر انگیزه‌‌‌ای را به سیاستی دلخواه تبدیل کند. اگرچه ترامپ روندی را که ریاست جمهوری را به این شکل آزاد کرده است، به جریان نینداخته است، اما اکنون بزرگ‌ترین ذی‌نفع آن است. کنگره و دیوان عالی کشور در دولت‌‌‌های قبلی به قوه مجریه اجازه دادند تا به شدت قدرتمند شود، اما برخی از موانع همچنان پابرجا بودند. عدم پاسخگویی کنگره به ترامپ در قبال شورش 6 ژانویه و تصمیم دیوان عالی کشور برای اعطای مصونیت گسترده به روسای جمهور در سال 2024، محدودیت‌‌‌های باقی مانده را از بین برد. ریاست جمهوری آمریکا مدت‌‌‌هاست که امپراتورمآبانه بوده است. اما تا دوره دوم ترامپ، هیچ رئیس جمهوری واقعا سعی نکرده است مانند یک امپراتور عمل کند.
ترامپِ تخریب‌‌‌چی
دامنه کامل تخریبی که دولت دوم ترامپ بر دستگاه سیاست خارجی و امنیت ملی ایالات متحده وارد کرده است، دشوار است. اما ارزش دارد که سه دسته کلی از آسیب‌‌‌ها را فهرست کنیم که به یک نتیجه منجر می‌‌‌شوند: ترامپ دیپلماسی ایالات متحده را نابود کرده است.
ترامپ ظرفیت ایالت ایالات متحده را هدر داده است. او از طریق فعالیت دیوانه‌‌‌وار به اصطلاح «وزارت بهره‌‌‌وری دولت» (DOGE)، نیروی کار فدرال را نابود کرده است. رئیس جمهور و «وزارت بهره‌‌‌وری دولت» اخراج و تعدیل نیرو، قلدری نسبت به کارمندان باقی مانده و در مورد «آژانس توسعه بین‌‌‌المللی ایالات متحده» (USAID)، انحلال کل آژانس‌‌‌ها را تشویق کرده‌‌‌اند. برخی از این اقدامات غیرقانونی بودند، اما تا زمانی که دادگاه‌‌‌ها توانستند مداخله کنند، بسیاری از آنها غیرقابل برگشت بودند. «دانیل درزنر»، دانشمند علوم سیاسی، نتیجه را «دولت سطحی» نامیده است. این اقدامات، دستگاه سیاست خارجی و امنیت ملی ایالات متحده را به شدت تهی کرده است، بدون اینکه تاثیری بر بودجه فدرال داشته باشد، و این نشان می‌‌‌دهد که دولت ترامپ هیچ منطق روشنی برای این اقدامات نداشته است، جز بی‌‌‌اعتنایی به تخصص، تلاش برای انتقام‌‌‌جویی و تمایل به حذف موانع فساد.
پس از ناامیدی‌‌‌های دوره اول ریاست جمهوری‌‌‌اش، زمانی که بسیاری از افراد حلقه نزدیک به او بدترین انگیزه‌‌‌هایش را مهار کردند، ترامپ وفاداران بی‌‌‌صلاحیت خود را در مناصب ارشد - از جمله پیت هگزت به عنوان وزیر دفاع و تولسی گابارد به عنوان مدیر اطلاعات ملی - قرار داد و سنا را برای تاییدشان به شدت تحت فشار قرار داد. برخی از ناظران نفس راحتی کشیدند وقتی ترامپ سناتور مارکو روبیو، که پیش از این به خاطر دیدگاه‌‌‌های سنتی محافظه‌‌‌کارانه‌‌‌اش در سیاست خارجی شناخته می‌‌‌شد، را به عنوان نامزد خود برای وزارت امور خارجه معرفی کرد. اما روبیو به سرعت به عنوان یک مجری مهم برای ترامپ ظاهر شد و در انحلال سریع «آژانس توسعه بین‌‌‌المللی ایالات متحده» توسط «وزارت بهره‌‌‌وری دولت» نقش داشت.
ترامپ همچنین اعتماد و حسن نیت نسبت به ایالات متحده را از بین برده است و این کار را به صورت زنده از تلویزیون انجام داده است. بارزترین نمونه‌‌‌ها زمانی بود که او از فرصت‌‌‌های مطبوعاتی دفتر بیضی برای قلدری علیه رهبران کشورهای دوست بازدیدکننده استفاده کرد؛ ابتدا، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین و سپس، سیریل رامافوسا، رئیس جمهور آفریقای جنوبی. ضربه دیگری به دیپلماسی ایالات متحده - که آن هم از تلویزیون پخش شد - در دوم آوریل وارد شد، زمانی که ترامپ بمب تعرفه‌‌‌ای را بر اقتصاد جهانی انداخت. از آن زمان تاکنون دادگاه‌‌‌های متعددی بسیاری از تعرفه‌‌‌های او را غیرقانونی اعلام کرده‌‌‌اند و این نشان می‌‌‌دهد شاید هنوز برخی نظارت‌‌‌ها بر سیاست خارجی ریاست جمهوری باقی مانده باشد. اما ترامپ مسیرهای دیگری دارد که از طریق آنها می‌‌‌تواند تعرفه‌‌‌ها را دنبال کند و دادگاه‌‌‌ها را دور بزند. مهم‌‌‌تر از آن، آسیب به اعتبار آمریکاست که قبلا وارد شده است. ترامپ توافق‌‌‌نامه‌‌‌های موجود و روابط تجاری دیرینه را به همراه مشارکت‌‌‌های تجاری جدیدتر که دهه‌‌‌ها طول کشیده تا توسعه یابند، متزلزل کرده است. با توجه به چرخش‌‌‌های بعدی در سیاست تعرفه‌‌‌ای دولت - که تا زمان نگارش این مطلب، هنوز افزایش‌‌‌های بزرگ تعرفه‌‌‌ای را برای اکثر کشورها به همراه داشته است - رهبران جهان ممکن است تمایلی به ورود به مذاکرات تجاری جدی با ایالات متحده نداشته باشند.
ترامپ همچنین در دوره اول ریاست جمهوری خود، نهادهای سیاست خارجی را تضعیف کرد: اتخاذ موضع خصمانه نسبت به وزارت امور خارجه که با فرسایش قابل توجه نیروی کار مواجه بود؛ تضعیف مداوم سازمان‌‌‌های اطلاعاتی؛ و سیاسی کردن ارتش. اما اگرچه ابزارهای قدرت ایالات متحده - دیپلماتیک، نظامی و غیره - در آن زمان آسیب‌‌‌هایی را متحمل شدند، اما همچنان کارآمد باقی ماندند. در برخی موارد، دولت بایدن توانست آنها را تقویت کند، همان‌طور که با اطلاعات ایالات متحده در جریان تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین در سال 2022 انجام داد.
اما هیچ راه آسانی برای بازگشت از حمله دوره دوم ترامپ وجود نخواهد داشت. نه تنها از دست دادن پرسنل از نظر مقیاس و دامنه بسیار بیشتر است، بلکه تخصص در حوزه‌‌‌هایی که تا حد زیادی از دولت اول ترامپ دور مانده بودند، از جمله در سازمان‌‌‌های علمی که برای نوآوری آمریکا حیاتی هستند، نیز حذف شده است. همچنین این بار، دولت در حال اجرای یک دیدگاه ایدئولوژیک است، همان‌طور که در دستور کار راست‌‌‌گرایانه معروف به «پروژه 2025» شرح داده شده است، تا کارمندان فدرال را چنان رنج دهد که دیگر نخواهند کار خود را انجام دهند. بازسازی تخصص و تجربه بوروکراسی فدرال کار یک نسل خواهد بود، نه یک دولت. وقتی بحران‌‌‌ها، ناگزیر، از راه برسند، ایالات متحده ممکن است دیگر ابزار، مهارت و ظرفیت کلی برای رسیدگی به آنها را نداشته باشد.
* استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا


نظرات شما