بازار آریا - دنیای اقتصاد : بازارهای مالی همواره در حال حرکت میان دو قطب متضاد هستند. یک قطب نشاندهنده توانایی آنها در سازگاری با شرایط متغیر و ایجاد فرصتهای تازه برای سرمایهگذاران است. قطب دیگر بازتابی از هیجانهای غیرمنطقی و گاه خطرناک است که میتواند مسیر طبیعی اقتصاد را منحرف کند.
در بسیاری از دورههای تاریخی دیدهایم که سرمایهگذاران گاهی آنقدر مجذوب ظاهر فرصتها میشوند که از درک واقعیتهای زیرین غافل میمانند. این غفلت میتواند موجب شکلگیری حبابهایی شود که در ابتدا هیجانانگیز به نظر میرسند اما در نهایت تهدیدی برای ثبات مالی محسوب میشوند.
بازار رمزارزها در سالهای اخیر به نمادی از این دوگانگی تبدیل شده است. از یکسو طرفداران این بازار ادعا میکنند که رمزارزها افقی تازه در برابر نظام مالی سنتی گشودهاند و میتوانند نقش مهمی در آینده مبادلات جهانی ایفا کنند. از سوی دیگر واقعیت این است که بسیاری از پروژههای رمزارزی هنوز فاقد کاربرد واقعی و ملموس در اقتصاد روزمره هستند و بیشتر بر پایه هیجان، تبلیغات و امیدواری شکل گرفتهاند. در چنین بستری تشخیص اینکه آیا با انعطافپذیری بازار مواجهیم یا با شوریدگی غیرمنطقی، دشوارتر از همیشه به نظر میرسد.
سود نجومی با نماد تبلیغاتی
ماجرای اخیر شرکت Eightco Holdings نمونهای روشن از همین وضعیت را به نمایش گذاشته است. این شرکت تا همین چند روز پیش تنها یک فعال کوچک در صنعت بستهبندی و مدیریت موجودی برای فروشگاههای آنلاین بود. چنین شرکتی نه نام پرآوازهای داشت و نه در صنعتی قرار داشت که توجه سرمایهگذاران جهانی را به خود جلب کند. اما تصمیم مدیران آن برای تغییر مسیر، همه چیز را تغییر داد. آنها اعلام کردند که قصد دارند منابع خود را به جای فعالیتهای سنتی در حوزه بستهبندی، به خرید توکنهایی اختصاص دهند که بر اساس فناوری اسکن عنبیه چشم توسعهیافتهاند. این فناوری به نام Sam Altman، بنیانگذار OpenAI، گره خورده است و بیشتر جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد تا یک کاربرد عملی در زندگی روزمره مردم.
انتشار همین خبر باعث شد سهام شرکت در یک روز بیش از پنجهزار درصد جهش کند و در پایان روز با رشد خالص سههزار درصدی تثبیت شود. این رشد به معنای واقعی کلمه غیرقابلباور بود، زیرا هیچ تغییر بنیادی در داراییها، محصولات یا سودآوری شرکت رخ نداده بود. بازار تنها بر اساس هیجان، وعدههای مبهم و ارتباط نام یک کارآفرین مشهور با این پروژه واکنش نشان داد. چنین واکنشی نشان میدهد که سرمایهگذاران در مقاطعی آمادهاند منطق اقتصادی را کنار بگذارند و تنها بر اساس احساسات و امید به سودهای سریع تصمیم بگیرند.
میراث مایکل سیلور
ریشه چنین تغییراتی را میتوان در تجربه مایکل سیلور دید. او پس از دوران همهگیری کرونا شرکت نرمافزاری مایکرو استراتژی را از مسیر اصلی خود خارج کرد و به سمت خرید انبوه بیتکوین هدایت نمود. این تصمیم، که در زمان خود بسیار پرریسک به نظر میرسید، باعث شد میکرواستراتژی به شرکتی با ارزش بازار تقریبی 92میلیارد دلار تبدیل شود. امروزه این شرکت با نام Strategy شناخته میشود و در واقع بخش بزرگی از ارزش خود را مدیون داراییهای رمزارزی است، نه فعالیت نرمافزاری. این تغییر مسیر به بسیاری از مدیران شرکتهای کوچک و متوسط نشان داد که تغییر حوزه فعالیت به سمت رمزارزها میتواند به سرعت ارزش بازار را افزایش دهد. حتی اگر سودآوری واقعی و پایدار چنین تغییری مبهم باشد، کافی است خبر آن منتشر شود تا سرمایهگذاران خرد با اشتیاق به سمت سهام شرکت هجوم بیاورند. بنابراین تجربه سیلور نوعی الگوی رفتاری ایجاد کرده که اکنون در شرکتهای دیگر بازتولید میشود و پدیدههایی مانند جهش Eightco را توضیح میدهد.
خوشبینیهای افراطی
برخی از سرمایهگذاران ممکن است چنین رخدادهایی را بیاهمیت بدانند و آنها را به عنوان شوخیهای بازار توصیف کنند. آنها این رفتارها را نمونهای از بیاعتباری نظریه بازار کارا قلمداد میکنند. با این حال نمیتوان از کنار این پدیدهها بیتفاوت گذشت. تاریخ نشان داده است که حبابها اغلب از گوشهای کوچک و کماهمیت آغاز میشوند و سپس به موجی بزرگ تبدیل میشوند. بنابراین حتی اگر بخش عمده سرمایهگذاران درگیر چنین ماجراجوییهایی نشوند، این هیجان افراطی میتواند نشانهای از سرخوشی عمومی در بازار باشد. چنین سرخوشیای اعتماد عمومی را نسبت به پایداری نظام مالی خدشهدار میکند و میتواند زمینهساز بحرانهای بعدی شود.
کریپتو زیر سایه سیاست
درحالیکه شور و شوق بازار رمزارزها توجهها را جلب کرده است، اقتصاد آمریکا نیز تصویری پیچیده و چندلایه از خود ارائه میدهد. بورس این کشور در سال جاری بیش از ده درصد رشد داشته و شاخصهای اصلی نزدیک به رکوردهای تاریخی حرکت میکنند. این در حالی است که فضای ژئوپلیتیک جهان متشنج است و سیاستهای تجاری آمریکا برخلاف جریان جهانیسازی عمل میکند. علاوه بر این، استقلال فدرالرزرو با فشارهای سیاسی تهدید میشود و حتی برخی سیاستمداران مانند دونالد ترامپ آشکارا تلاش میکنند بر سیاستهای پولی اعمال نفوذ کنند. در چنین شرایطی، دولت آمریکا عملا برندگان و بازندگان اقتصاد را انتخاب میکند و این موضوع پرسشهای مهمی درباره آینده بازار آزاد ایجاد کرده است.
با مقایسه عملکرد بازار آمریکا با دیگر بازارهای جهانی، روشن میشود که رشد امسال چندان هم استثنایی نبوده است. از سال 2009 تاکنون، این یکی از ضعیفترین عملکردهای نسبی بازار آمریکا بوده است. کاهش ارزش دلار نیز موجب شده است که سرمایهگذاران خارجی با باقی ماندن در بازارهای محلی خود سود بیشتری به دست آورند. این واقعیت نشان میدهد که بخشی از خوشبینی موجود در بازار آمریکا بیش از آنکه بر پایه قدرت واقعی اقتصاد باشد، بر احساسات و امیدهای کوتاهمدت استوار است.
نتایج نظرسنجیهای اخیر نیز این موضوع را تایید میکند. موسسه Absolute Strategy Research گزارش داده است که خوشبینی سرمایهگذاران در سطحی کمسابقه قرار دارد. سرمایهگذاران نه تنها نسبت به ابتدای سال خوشبینتر شدهاند، بلکه این خوشبینی بالاتر از میانگین یک دهه گذشته است. نیکولای تانگن، مدیر صندوق نفتی دو تریلیون دلاری نروژ، گفت که انتظار داشته بازار در شرایط کنونی 30 تا 40 درصد افت کند. اما بازار برخلاف پیشبینی او و بسیاری دیگر به رشد خود ادامه داده و فضایی سرشار از اعتماد و امید شکل گرفته است.
نگاههابه روز 17 سپتامبر
اکنون همه نگاهها به فدرالرزرو دوخته شده است. انتظار میرود این نهاد در هفتههای آینده کاهش نرخ بهره را آغاز کند. این اقدام در شرایطی رخ میدهد که سودآوری شرکتهای آمریکایی همچنان در سطح بالایی قرار دارد. مرور تاریخ نشان میدهد که چنین همزمانیای به ندرت اتفاق افتاده است. آخرین بار که فدرالرزرو در شرایط سودآوری بالا اقدام به کاهش نرخ بهره کرد، درست پیش از بحران مالی 2008 بود. همین واقعیت کافی است تا تحلیلگران با احتیاط بیشتری به آینده نگاه کنند و نسبت به خطر پنهان در دل این خوشبینی هشدار دهند.
بازارهای مالی همیشه میان دو چهره متضاد حرکت میکنند. یک چهره نشاندهنده انعطافپذیری و قدرت آنها در سازگاری با شرایط دشوار است و چهره دیگر بازتابی از هیجان غیرمنطقی و شوریدگی است. ماجرای شرکت Eightco، تجربه میکرو استراتژی و عطش سرمایهگذاران برای داراییهای بدون کاربرد واقعی همگی نشانههایی هستند که نمیتوان آنها را حاشیهای و بیاهمیت دانست.
این نشانهها زنگ خطری محسوب میشوند که میگویند خوشبینی بیش از حد میتواند خطرناک باشد. درحالیکه ظاهر بازارها از انعطافپذیری حکایت دارد، پشت این ظاهر امکان شکلگیری آسیبپذیریهای جدی وجود دارد. اگر سیاستهای پولی انبساطی با این سطح از سرخوشی ترکیب شوند، زمینه برای وقوع تکانههای شدیدتر در آینده فراهم خواهد شد.