بازار آریا - حسین عبده تبریزی با اعلام ورود به تله آرژانتینی با تداوم تورمهای مزمن، مشکل اساسی این تله را عادت دولت به تورم ۶۰ درصدی دانست.
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس ، حسین عبده تبریزی تداوم تورمهای مزمن را ورود به تلهای شبیه به آرژانتین دانست که سالها درگیر آن بود و به انتخاب، گفت: ایران وارد تله کسری بودجه، تورم بالا، نرخ بهره بالا و جهشهای ارزی شده که در کشورهایی مثل آرژانتین سابقه دارد و سال های طولانی از این رنج بردند. وی افزود: مشکل اساسی در این تله احتمال عادت سیاست گذار به نرخ ۶۰ درصد است اما با این نرخ نمیتوان زندگی کرد و ادامه داد. چون ممکن است گیر تله دیگری شبیه به تله ونزوئلایی افتاد که یک دفعه مردم احساس کنند ریال هیچ فایدهای ندارد. مردم اکنون بطور ذهنی قیمت ها را به دلار محاسبه می کنند و با آن معیار تصمیم میگیرند ولی به همه حوزهها این رفتار را بسط ندادند.

همچنین عبده تبریزی با انتشار مطلبی با عنوان "تورم، وقتی کاسبی را ناممکن میکند" در فضای مجازی، اعلام کرد: دیروز تهران شاهد اعتراض های گسترده فروشندگان کالاهای با دوام و صرافیها بود. این اعتراضات در ذات خود سیاسی نیست اما در شرایط فعلی، ظرفیت تبدیل به اعتراضات سیاسی را دارد. اولین بحران در آغاز تورمهای حاد، سیاسی و حتی معیشتی نیست بلکه بحرانِ فهم معامله است. فروشنده و تولیدکننده ناگهان متوجه میشوند قیمت دیگر معنای پیشین را ندارد و پول دیگر واحد سنجش قابلاتکا نیست. مسئلهی اصلی این نیست که سود کم شده بلکه معلوم نیست فروش امروز به زیان فردا منجر میشود یا خیر. در چنین وضعی، فعالان کالاهای با دوام زودتر از دیگران دچار اختلال میشوند. کسی که یخچال، موبایل، خودرو، مصالح یا ماشینآلات میفروشد، نمیداند آیا میتواند کالای فروخته شده را جایگزین کند یا خیر. فروش از سر ناتوانی در تصمیمگیری عقلانی متوقف میشود نه از سر طمع. تولیدکننده هم در موقعیتی مشابه قرار میگیرد. نمیداند هزینه مواد اولیه، دستمزد و انرژی در ماه بعد چه خواهد شد و آیا قیمت فروش آینده هزینهها را پوشش میدهد یا خیر. برنامهریزی کوتاه میشود و افق تصمیمگیری به چند روز یا چند هفته کاهش مییابد. اگر اعتراض ها در این مرحله شکل گیرند، ماهیتی صنفی و فنی دارند. مطالبهها حول نرخ ارز واقعی، ثبات مقررات یا امکان تعدیل قراردادها میچرخد. زبان اعتراض، زبان کاسبی است نه سیاست و خواستهها بیشتر ناظر به امکان ادامه زندگی اقتصادی هستند. تجربه آلمان در دوره وایمار نشان میدهد نخستین واکنشها از سوی مغازهداران و نانوایان بود. آنها نمیدانستند چه زمانی قیمت بگذارند و چگونه بفروشند. هنوز شعار سیاسی مطرح نبود اما فرسایش تدریجی اعتماد به قواعد اقتصادی، زمینه را برای رادیکال شدن فضا فراهم کرد. در آرژانتین نیز همین الگو تکرار شد. ابتدا برچسب قیمتها برداشته شد، قراردادها کوتاهمدت شدند و فروشندگان از فروش نقدی اجتناب کردند. وقتی دولت نتوانست چارچوب قابلفهم برای معامله ارائه کند، همان سردرگمی صنفی به اعتراض اجتماعی و سپس سیاسی تبدیل شد. در ترکیه در موج تورمی سالهای اخیر، اعتراضهای اولیه از سوی تولیدکنندگان و فروشندگان بود. تفاوت در این بود دولت با ارائه شاخصها و ساز و کارهای تعدیل، امکان بازگشت نسبی عقلانیت معاملاتی را فراهم کرد و اجازه نداد بحران صنفی به سرعت سیاسی شود. در ونزوئلا جایی که این ابزارها کاملاً غایب بودند، معامله عملاً فروپاشید. پول کارکرد را از دست داد و امتناع از فروش به رفتاری عمومی بدل شد. در چنین شرایطی هر تجمع اقتصادی ناگزیر سیاسی میشود. چون جامعه احساس میکند قواعد پایه زندگی از کار افتاده است. در ایران نیز مسئله اصلی همین است. تورم حاد با نبود زبان رسمی معامله، فقدان شاخصهای مرجع و انعطافناپذیری قراردادها همراه شده است. اعتراضها از ناتوانی در کاسبی آغاز میشوند اما چون پاسخ فنی نمیگیرند به سرعت به سطح سیاسی منتقل میشوند. در نهایت تورم حاد پیش از آنکه بحران سیاسی باشد، شوک تعادل اجتماعی است. وقتی امکان محاسبه، قرارداد و پیشبینی از بین میرود، سیاست به عنوان پیامد فروپاشی عقلانیت اقتصادی به صحنه میآید. انتهای پیام