بازار آریا - روزنامه نزدیک به قالیباف، نوسانات دلار و مایحتاج زندگی مردم را بازتاب اضطراب سیاسی و اجتماعی و برداشت از آینده حساس اعلام کرد.
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس ، روزنامه خراسان، اعلام کرد: ممکن است دولت در تصمیم سازی و سیاستگذاری دارای ایده باشد اما بازنمایی آنچه مردم در زندگی روزمره تجربه می کنند و آنچه به طور مستمر در فضای رسانهای تکرار می شود، تصویری متفاوت می سازد. تصویری از دولتی که در مهار بحران ها ناتوان جلوه میکند. این برداشت زمانی تشدید می شود که بازار، بلافاصله و حتی برای بار دوم پس از سخنرانی رئیس جمهور با افزایش قیمت دلار و طلا واکنش نشان و به این احساس عمومی ضریب می دهد. این احساس، لزوماً به معنای فقدان تصمیم یا کنش اجرایی نیست بلکه بیش از هر چیز از غیبت یک ایده روشن برای مواجهه با وضعیت ناشی میشود.

این نوسانات قیمت ارز و حتی مایحتاج اصلی زندگی مردم، بازتاب اضطراب سیاسی و اجتماعی است. بازار پیش از آنکه به اعداد واکنش نشان دهد به برداشت از آینده حساس است. آیندهای که این روزها چندان شفاف به نظر نمیرسد. زمانی که جامعه احساس میکند در حال عبور از دورهای پرتنش است اما دولت برنامهای منسجم برای مدیریت این مرحله ارائه نمی کند، طبیعی است سرمایه ها به سمت پناهگاههای امن حرکت کنند. این رفتار، نه از سر سوداگری بلکه از سر بی اعتمادی به امکان پیش بینی آینده شکل می گیرد. آنچه در حال رخ دادن است، نوعی ترور روانی مستمر است که مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه در معرض آن قرار دارند. رسانهها چه داخلی و چه خارجی با بازنمایی مداوم بحران، نااطمینانی و بن بست، فضایی ساختهاند که در آن حال بد به وضعیت عادی بدل شده است. در چنین فضایی اگر دولت نتواند روایت بدیل بسازد و احساس کنترل، امید و معنا را به جامعه بازگرداند، عملاً میدان را واگذار کرده است. ایران در سختترین شرایطی قرار دارد که می توان آن را به مثابه یک وضعیت جنگی تمام عیار، هرچند غیر کلاسیک، توصیف کرد. در چنین وضعیتی، ایران بیش از هر چیز به پدافند چندلایه نیاز دارد اما آنچه امروز دیده می شود، صحنه اقتصادی بدون پدافند است. سیاست خارجی ای که بیش از آنکه فعال و کنشگر باشد در وضعیت انتظار و تعلیق به سر میبرد و بودجهای که با شعار انقباضی معرفی می شود اما اساساً منطق جنگی ندارد. خطای راهبردی دیگر، تقلیل مفهوم جنگ به موشک و پهپاد است. در حالی که میدان اصلی درگیری، مدتها است از حوزه سخت عبور کرده و به میدان اقتصاد، رسانه، افکار عمومی و معنا منتقل شده است. نادیده گرفتن این میدان ها به معنای جنگیدن با یک چشم بسته است. کشوری که قدرت نرم از رسانه تا سرمایه اجتماعی را دست کم بگیرد، عملاً بخشی از توان دفاعیرا از کار انداخته است. نگاه کارمندی و کمفایده به رسانه، یکی از نشانههای همین خطا است. رسانه، در شرایط عادی ابزار اطلاعرسانی است اما در شرایط بحران، ابزار تنظیم روان جامعه است. اگر دولت نتواند از رسانه برای توضیح مسیر، تبیین تصمیمها و اقناع افکار عمومی استفاده کند، رسانههای دیگر این کار را به نفع روایتهای رقیب انجام خواهند داد. سکوت، تأخیر یا پیامهای متناقض در چنین شرایطی هزینهای بهمراتب سنگینتر از یک تصمیم اشتباه دارد. در این میان، خطر اصلی، رسیدن به نقاط غیر قابل بازگشت است. جایی که کاهش اعتماد عمومی، دیگر با اصلاحات مقطعی ترمیم نمی شود. اعتماد، سرمایهای است که به آهستگی ساخته می شود اما با سرعتی بالا فرو میریزد. جامعهای که احساس کند دولت حتی درک دقیقی از رنجها و اضطرابها ندارد به تدریج وارد مرحله بی تفاوتی یا خشم خاموش می شود. هر دو حالت برای حکمرانی سمّی است. آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است، تجدیدنظر جدی در شیوه مواجهه با واقعیت ها و شنیدن صدای دلسوزان است. نه از سر مصلحت سنجی سیاسی بلکه از سر ضرورت بقا و کارآمدی. ایران به ایدهای که همزمان سیاست، اقتصاد و جامعه را در یک قاب منسجم ببیند و بتواند به مردم بگوید می دانیم کجا هستیم، می دانیم با چه چالش هایی روبرو هستیم و می دانیم قرار است چگونه از این مرحله عبور کنیم، نیاز دارد. بدون این ایده هر تصمیمی حتی اگر درست باشد در هیاهوی بیاعتمادی گم میشود. انتهای پیام