بازار آریا - محمدرضا نیکنژاد* در بحث افت سطح کیفی دانشآموزان، میتوان از عوامل مختلفی مانند تعطیلیهای ناخواسته مثل ناترازیهای انرژی، آلودگی هوا یا دوران همهگیری کرونا و نیز تغییرات متعدد در سیاستهای آموزشی و عدم یکپارچگی در برنامههای بلندمدت و امثالهم نام برد. البته باید بپذیریم که در عصر جدید و با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، آموزش رسمی در جهان با چالشها و بحرانهای جدی و متفاوتی روبهرو شده است.
امروز برخلاف سالیان گذشته، کودکان، نوجوانان و جوانان بخشی از آموزشهای مورد نیاز خودشان را در مسیری جدا از مسیر آموزش رسمی و مدارس یا دانشگاهها دنبال میکنند. آنها میتوانند با مراجعه به شبکههای اجتماعی یا هوش مصنوعی، درباره موضوع مورد نظر خودشان تحقیق کنند و به سبب فاصله نیازهای دانشآموزان با مفاهیم آموزشی در سیستم آموزش رسمی، یک گریز یا نفرت از جانب دانشآموزان شکل گرفته است. هرچند که این مساله بدون راهحل نیست.
نظام آموزشی در کشور میتواند رویه و مسیر آموزش را متناسب با دوره جدید و نیازهای دانشآموزان مورد بازبینی و تجدیدنظر قرار بدهد. فراموش نکنیم که آموزش رسمی در کشور بر دو پایه سواد عمومی و آمادگی برای زندگی طراحی شده است. سوابق نشان میدهد نظام آموزشی کشور تاحدودی از پس سواد عمومی مانند خواندن و نوشتن برآمده است، اما نکته اصلی آنجاست که افت تحصیلی بیشتر در سالهای بالاتر شدت میگیرد؛ دورانی که دانشآموزان به این درک رسیدهاند که میتوانند مطالب مورد نظر خودشان را از مراجعی غیر از مدرسه دنبال کنند.
واقعیت این است که در نظام آموزش رسمی ما، نهتنها اقدامی برای متناسبسازی آموزش با شرایط جامعه و نیازهای دانشآموزان صورت نگرفته، بلکه هدف و تصمیمی برای این مساله اتخاذ نشده است. آن هم در شرایطی که اگر در گذشته آموزشوپرورش میتوانست یک تغییر طبقاتی ایجاد کند تا هرکسی به سبب تحصیلات شغل خوبی کسب کند، ولی امروز بسیاری از تحصیلکردهها و حتی شاغلان دولتی در اوقات فراغت خودشان در تاکسی اینترنتی مشغول هستند. دانشآموزان امروز با نگاه به چنین شرایطی، کمتر از گذشته از آموزش رسمی استقبال میکنند.
این در حالی است که هنوز تصمیمگیران و سیاستگذاران در بحث آموزشوپرورش، اصرار بر تکرار ساختارها و روشهای منسوخ گذشته دارند.
متاسفانه برخی مسوولان تصور میکنند که با رویکرد سختگیرانه سابق میتوان مدارس را همچنان اداره کرد، اما در واقعیت این رویکردهای سختگیرانه و نمرهمحور نتیجهای جز گریز دانشآموزان از درس ندارد. البته شاید این رویکرد در سنین پایینتر و مقاطع ابتدایی تا حدودی جوابگو باشد ولی در نهایت، دانشآموزان وقتی به قدرت درک و فهم برسند، نگاه و رویکرد متفاوتی را دنبال خواهند کرد.
البته برخی از منتقدان بر این نظر هستند که نظام آموزشوپرورش دائما در سایه دولتها، در حال تغییرات است، ولی این تغییرات تا زمانی که به شکل بنیادین نباشد و صرفا سطحی و ظاهری باشد، هیچ تاثیری در بهبود کیفیت نخواهد داشت. چالشها و بحرانهایی که امروز در آموزش عمومی وجود دارد، صرفا با چند تغییر ظاهری و شعاری برطرف نمیشود.
امروز جامعه با مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی درگیر است و آموزش در اولویت قرار ندارد. مدارس با همان ساختارهای سابق اداره میشوند و معلمان بدون گذراندن دورههای ویژه آموزش در کلاسها حاضر میشوند. امروز هماندازه با بودجه دولت، خانوادهها بودجهای را صرف نظام آموزشی از طریق کمک به مدرسه یا پرداخت شهریهها میکنند.
امروز نظام آموزشی کشور بیشتر از همیشه درگیر سلایق و فشارهای خارج از وزارت آموزشوپرورش و دستگاههای مربوطه است؛ نهادهایی که بدون درک درست از ضروریات نظام آموزشی، منافع و سیاستهای خودشان را دنبال میکنند. این در حالی است که آموزش زمانی موفق خواهد بود که برای محصلان باورپذیر باشد.
ساختار اشتباه در نظام آموزشی کشور باعث شده است مدارس، خانوادهها، معلمان و دانشآموزان دچار یک آشفتگی و سردرگمی باشند. این ساختارها فاصله زیادی با استانداردهای جهانی دارند و قطعا اصلاح این ساختار یکشبه و راحت نخواهد بود؛ چراکه ایجاد تغییرات ساختاری در نظام آموزشی و مدارس به عنوان زیرمجموعه آن، مصداق ایجاد تغییرات در نهادهای اجتماعی است و اجرای آن نیازمند اصول و قواعد ویژهای است.
این تغییرات باید ابتدا به ساکن در گروهها و محافل تخصصی مورد بحث و نقد قرار بگیرد و سپس این تغییرات پلهبهپله و پایلوت انجام شود. نهادهای اجتماعی، گروههای زیادی از ذینفعان مانند خانوادهها، معلمان و دانشآموزان را شامل میشود و چنانچه تغییرات پیشنهادی موفق و درست نباشد، بخش زیادی از جامعه را دچار خسران میکند.
بر همین اساس امید است که در آینده نزدیک، تغییرات ساختاری در آموزشوپرورش به شکل درست اجرایی شده و منتهی به رشد و توسعه آموزش در کشور شود؛ اتفاقی که میتواند آینده کشور را بیش از هر زمانی روشن کند.
* کارشناس و معلم آموزشوپرورش