بازار آریا - ایران کشوری با تاریخ و فرهنگی غنی، امروز در برابر یکی از بزرگترین چالشهای جمعیتی خود قرار دارد؛ پیری جمعیت و کاهش نرخ زاد و ولد. مقامات کشوری با تاکید بر سیاستهای افزایش جمعیت بارها از شهروندان دعوت کردهاند تا با فرزندآوری از صدمات استراتژیک به آینده کشور جلوگیری کنند. اما این دعوت در حالی مطرح میشود که ایران اکنون با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم میکند.
آیا میتوان از مردمی که زیر فشار ناامنیهای مختلف زندگی میکنند انتظار داشت آیندهای روشن برای فرزندانشان متصور شوند؟ سیاست افزایش جمعیت بدون برنامهریزی منطقی نهتنها به هدف خود نمیرسد بلکه میتواند به سرخوردگی بیشتر مردم و تخریب منابع کشور منجر شود. مسوولان مربوطه برای تضمین آیندهای پایدار باید بستری امن و امیدوارکننده برای نسلهای آینده فراهم کنند.
بحران جمعیتی ایران
ایران در دهههای اخیر شاهد کاهش چشمگیر نرخ زادوولد بوده است. براساس آمارهای رسمی، نرخ باروری کل (TFR) از حدود 6.5فرزند به ازای هر زن در دهه 1360 به کمتر از 1.7 در سال 1403 رسیده است، که پایینتر از نرخ جایگزینی 2.1 موردنیاز برای حفظ جمعیت است. این کاهش که با افزایش میانگین سنی جمعیت همراه شده، زنگ خطری برای آینده اقتصادی و اجتماعی کشور است. پیری جمعیت میتواند به کاهش نیروی کار، افزایش فشار بر نظام بازنشستگی و کاهش پویایی اقتصادی منجر شود. مقامات از جمله رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور با تاکید بر «جوانی جمعیت» بهعنوان یک ضرورت استراتژیک، سیاستهایی مانند مشوقهای مالی برای فرزندآوری و تبلیغات گسترده را ترویج کردهاند. بااینحال این سیاستها بدون توجه به واقعیتهای زندگی روزمره مردم با استقبال سردی مواجه شدهاند.
نتایج یک نظرسنجی در سال 1402 نشان داد که بیش از 60درصد زوجهای جوان به دلیل نگرانیهای اقتصادی و ناامنیهای اجتماعی، تمایلی به فرزندآوری ندارند. مادری میگوید: «چگونه میتوانم فرزندی به دنیا بیاورم وقتی نمیدانم فردا چه خواهد شد؟» این پرسش که در میان بسیاری از ایرانیان مشترک است، نشاندهنده شکاف عمیق میان سیاستهای موجود و واقعیتهای اجتماعی است.
ثبات سیاسی
امنیت سیاسی، به معنای ثبات در سیاستهای حکومتی، آزادی بیان و مشارکت معنادار شهروندان در تصمیمگیریها، پیشنیاز هر سیاست جمعیتی موفق است. در ایران اما فضای سیاسی با چالشهای جدی مواجه است. وقتی شهروندان احساس میکنند صدای آنها شنیده نمیشود یا خواستههای معقول آنها برآورده نمیشود، انگیزه خود برای فرزندآوری را از دست میدهند. افزون بر این، تنشهای بینالمللی و درگیریهای منطقهای این بیانگیزگی را تشدید کرده است. این تنشها چشمانداز آینده را مبهم کرده و بیش از هر مشوق مالی بر تصمیمگیری زوجها تاثیر میگذارد.
بحران اقتصادی و فقر
اقتصاد ایران زیر فشار تحریمهای بینالمللی، فساد و سوءمدیریت، در وضعیتی بحرانی به سر میبرد. تورم سالانه که در سال 1404 به حدود 40درصد رسیده، قدرت خرید خانوارها را به شدت کاهش داده است. بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران حدود 30میلیون نفر، معادل یکسوم جمعیت، زیر خط فقر نسبی زندگی میکنند. هزینههای سرسامآور مسکن، آموزش و بهداشت بسیاری از زوجهای جوان را از فرزندآوری باز داشته است. برای مثال، هزینه پرورش یک کودک تا 18سالگی در کلانشهرها با احتساب تورم به صدها میلیون تومان میرسد، مبلغی که برای اکثر خانوادهها غیرقابل تحمل است.
فساد، از جمله رانتخواری و اختلاسهای کلان، منابع ملی را که میتوانست صرف بهبود زیرساختهای آموزشی و بهداشتی شود به تاراج برده است. پروندههایی مانند اختلاس 3.7 میلیارددلاری چای دبش یا واگذاریهای غیرشفاف شرکتهای دولتی، نشاندهنده هدررفت منابعی است که میتوانست آیندهای امن برای نسل بعدی فراهم کند. وقتی خانوادهها میبینند که ثروت ملی به جای سرمایهگذاری در رفاه عمومی به جیب گروههای خاص میرود، امیدشان به آیندهای بهتر برای فرزندانشان رنگ میبازد.
جنگ و تبعات آن
درگیریهای منطقهای و تقابل با رژیم صهیونیستی، منابع کشور را با تهدید جدی روبهرو کرد. جنگ تحمیلی که با وحشیگری رژیم سفاک صهیونی به کشور تحمیل شد، هزینههای بسیاری را بر دوش اقتصاد ایران قرار میدهد. حملات رژیم صهیونیستی که تاسیسات هستهای و نظامی ایران را هدف قرار داد، به افزایش بحرانهای اقتصادی منجر میشود. این چرخه ویرانگر که به گفته سازمان ملل «تهدیدی برای صلح جهانی» است، منابع مالی و انسانی ایران را به جای سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و اشتغال، صرف دفاع و بازسازی خسارات خواهد کرد. بسیاری از جوانان ایرانی که باید آیندهسازان کشور باشند، به مهاجرت روی آوردهاند. براساس گزارشها، در سال 1402 بیش از 100هزار نفر از نخبگان و نیروی کار ماهر، ایران را ترک کردند. این وضعیت نهتنها جمعیت کشور را کاهش میدهد بلکه کیفیت نیروی انسانی آینده را نیز به خطر میاندازد.
ضرورت تغییر مسیر
کشور برای تحقق هدف افزایش جمعیت، باید از سیاستهای تنشزا فاصله بگیرد و بر ساختن آیندهای امن تمرکز کند. تنشهای منطقهای که میلیاردها دلار از بودجه ملی را به خود اختصاص میدهد، باید جای خود را به دیپلماسی و همکاری منطقهای بدهد. ارتباط با همسایگان و کاهش تنش با قدرتهای جهانی نهتنها منابع کشور را حفظ میکند بلکه سرمایهگذاری خارجی و رشد اقتصادی را ممکن میسازد. این منابع میتوانند صرف بهبود زیرساختهای آموزشی، بهداشتی و رفاهی شوند که مستقیما بر تصمیم زوجها برای فرزندآوری تاثیر میگذارد.
به علاوه اصلاحات سیاسی داخلی، از جمله تقویت شفافیت، مبارزه کامل با فساد و احترام به حقوق شهروندان میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند. وقتی مردم احساس امنیت کنند و همواره دست حاکمیت را بر سر خود بهعنوان حامی حس کنند، انگیزه بیشتری برای سرمایهگذاری در آینده کشور ازجمله فرزندآوری، خواهند داشت. تنها در سایه صلح، ثبات و برنامهریزی دقیق است که میتوان مردم را به فرزندآوری و سرمایهگذاری در آینده کشور ترغیب کرد. این، نهتنها یک ضرورت جمعیتی، بلکه وظیفهای اخلاقی برای حفظ کرامت و امید ملت ایران است.
* پژوهشگر اقتصادی