بازار آریا - مصاحبههایی که طبق برنامهریزی دانشگاه هاروارد با دولتمردان و اقتصادگردانان معاصر
ایران انجام شده است به لحاظ محتوایی و استنادی، اهمیت فوقالعاده تاریخی دارند. اما زبان، شیوه بیان و روایت برخی از این مصاحبهها چنان شلخته و بی سر و ته - و البته آمیخته به لغات انگلیسی و زبانهای دیگر است - که آدم هی باید از خودش حرف اضافه و فعل به جملات مصاحبهشونده بیفزاید یا از آن بکاهد، بلکه به اندکی معنا دست یازد. نمونهای از این گنجینه تاریخ معاصر را در اینجا میآوریم: مصاحبه با بهمن آبادیان، عضو گروه برنامهریزی سازمان برنامه، رئیس اداره بررسیهای
اقتصادی بانک مرکزی، و معاون سازمان برنامه در دهههای 30 و 40:
البته من در سال 1958 به
ایران بازگشتم؛ یعنی 1944 به هند رفتم 58 اواخر 57 اوایل 58 به
ایران بازگشتم و 1958 من وارد سازمان برنامه شدم، آن موقعی بود که آقای ابتهاج مدیرعامل سازمان برنامه بودند. ایشان یک گروهی در سازمان برنامه تشکیل داده بودند از دانشگاه هاروارد و من با آن گروه همکاری میکردم؛ البته به عنوان یک نفر اقتصاددان. این نحوهای بود که من وارد
ایران بعد در سازمان برنامه وارد شدم. در آن گروه یک تعداد زیادی از ایرانیها بودند مثل آقای فرمانفرمائیان، آقای مقدم، آقای سیروس سمیعی و من هم یکی از آنها بودم. البته تعداد افرادی که از هاروارد هم بودند خوب هفت هشت ده نفر بودند و در رشتههای مختلف بود یکی در زمینه
اقتصاد کلی از نظر macroeconomics و این حرفها و البته در سکتورهای (بخشهای)
کشاورزی و
صنعت و غیره. من در آن قسمت macroeconomics کار میکردم و به تدریج مسوولیت آن گروه macroeconomics به عهده من گذاشته شد به آن میگفتیم GEG، General Economic Group و خوب این GEG منابع مختلف را توزیع میکرد مابین سکتورها و البته سعی میکرد یک برنامهریزی بشود که این سکتورها حداکثر استفاده را از این منابع را بکنند بنا بر این یک دیالوگی بود میان GEG و سکتورهای مختلف اقتصاد.
البته من رئیس آن گروه GEG بودم البته یک عدهای از هارواردیها کمک میکردند در این زمینه مثل آقای جری فرید یا آقای مارتین که اقتصاددان بسیار خوبی بود و چند نفر دیگر از کشورهای اسکاندیناوی. این در موقعی بود که برنامه سوم
ایران تهیه میشد. ما قبل از اینکه برنامه سوم
ایران تهیه بشود یک مقدار ارزیابی کردیم از برنامههای قبلی که در
ایران تهیه میشد و براساس این ارزیابی به این نتیجه رسیدیم که برنامههای قبلی بهصورت یک comprehensive نبود. نحوهای که در
ایران بود سازمان برنامه مستقیما طرحها را اجرا میکرد قبل از برنامه سوم به صورت یک partial planningای بود یعنی یک موسسهای بود که یک قسمت از درآمد نفتی را میگرفت و خرج میکرد و بعد هم این طرحها را تحویل میداد به وزارتخانههای مختلف برای اینکه نگهداری بشوند.
خوب این صورتی بود که شروع شد کار من در ایران. بعد البته بعد از یک مدتی که با هارواردیها همکاری میکردیم البته موقعی که کندی آمد مثل اینکه از گروه هاروارد خواسته شد از آنها که بروند از
ایران و یک عده از دوستهای من هم از سازمان برنامه رفتند مثل آقای فرمانفرمائیان و آقای مقدم و آقای سیروس سمیعی و من هم البته. آقای اصفیا بودند آن موقع مدیرعامل سازمان برنامه و تحولاتی در خود سازمان برنامه ایجاد شد و من برای یک مدت یک سالی به هاروارد رفتم برای fellowshipای که در آنجا داشتم و بعد از اینکه از هاروارد برگشتم رئیس همان واحد برنامهریزی سازمان برنامه شدم ولی خوب فکر میکردم که برنامهریزی یا بهطور کلی مسائل توسعه در ایران، البته این موقعی بود که آقای امینی هم نخستوزیر شده بودند و رفتند و هیات عالی برنامه البته آقای علم بودند به عنوان نخستوزیر و ایشان امور را به عهده گرفته بودند و من البته خیلی ناراحت بودم از اوضاعی که پیش آمده بود و من استعفا دادم از سازمان برنامه و به
بانک مرکزی رفتم. آن موقعی بود که آقای مهدی سمیعی رئیس
بانک مرکزی بودند و خداداد فرمانفرمائیان معاون ایشان بودند و من رئیس اداره بررسیهای
اقتصادی بانک مرکزی شدم برای مدت یک سال، یک سال و نیم، و البته قبل از اینکه اصلا به
ایران برگردم از هاروارد من با
بانک جهانی تماس گرفته بودم که میخواستم به
بانک جهانی وارد بشوم و
بانک جهانی وقتی که من
بانک مرکزی بودم به من offer کردند که، یعنی وارد
بانک جهانی بشوم و من هم در مارس1966 آمدم به
بانک جهانی و مشغول شدم در
بانک جهانی. البته در 1968، 1969 وقتیکه آقای مهدی سمیعی رئیس سازمان برنامه شدند البته آقای هویدا هم آمده بودند به واشنگتن…
س- امیرعباس هویدا؟
ج- بله، آن موقع بود که مجددا میخواستند یک عدهای از ایرانیان برگردند به
ایران و یک عدهای برگشتند مثل آقای مقدم، سیروس سمیعی و سایر… من البته خیلی مایل نبودم برگردم. به هر حال آقای سمیعی اصرار داشتند که من برای مدت دو سالی بروم به سازمان برنامه بهعنوان معاون سازمان برنامه و من برای دو سال رفتم 1969 تا 1971 و خوب وقتی که به
ایران بازگشتم در این دو سال خوب ناظر خیلی فعالیتهای
اقتصادی در
ایران بودم چون معاون طرح و برنامه بودم.
ممکن است یک خرده جزئیتر راجع به این رویدادهای
اقتصادی و این طرحها و برنامهها صحبت بفرمایید؟
یعنی از چه نظر؟
ما بدانیم از این نظر که دقیقا شما در کدام یکی از اینها مشارکت مستقیم داشتید یا ناظر بودید یا از جزئیاتش اطلاع دارید؟
من برنامه سوم که 1340 فکر میکنم (1960 یا 61) اجرا شد آن برنامه تا اندازهای خوب در آن شرکت خیلی زیادی داشتم. همانطوری که خدمتتان عرض کردم. رئیس آن گروه GEG یا General Economic Group بودم و خوب فکر میکنم خود برنامه هم کموبیش برنامه خوبی بود ولی خوب آن چیزی که عمل شد خوب به هیچ وجه مطابقتی با آن برنامهای که تهیه شد نداشت. البته در هیچجای دنیا حالا که میبینیم این عملی نمیشود وقتی شما یک برنامهای میریزید درست همان چیزی که ریخته میشود خوب همان اجرا نمیشود ولی بعد از اینکه تحولات سیاسی و اینها پیش آمد آقای، همانطوریکه خدمتتان عرض کردم، امینی بودند بعدش آقای علم آمدند...
امضا: مورخ خصوصی
--> اخبار مرتبط اکران افزایش سود در 17
بانک کرونا محرک اصلی
اقتصاد دیجیتال شد اجرای سراسری ریال
دیجیتال از یک هفته دیگر کاهش تورم، واقعی است؟ آغاز فرآیند قطع دستگاههای کارتخوانی که به سامانه مالیاتی متصل نشدند