بازار آریا - سید محمدرضا غفاری* در روزگاری که شاخصهای اقتصادی از رکود مزمن، کاهش مداوم قدرت خرید و گسترش نااطمینانیهای معیشتی حکایت دارند، انتظار طبیعی آن است که تولیدات فرهنگی، بهویژه کتاب، به حاشیه رانده شوند و در سبد مصرف خانوار به کالایی لوکس و غیرضروری بدل گردند.
با این حال، تجربه زیسته جامعه ایرانی نشان میدهد که این قاعده همواره صادق نیست؛ چراکه نهتنها چراغ نشر خاموش نشده، بلکه در برخی حوزهها شاهد انتشار آثاری تاثیرگذار، پرسشمحور و گاه جریانساز هستیم. این امر نشان میدهد که کتاب در ایران صرفا کالایی اقتصادی نیست، بلکه حامل کارکردی معرفتی، هویتی و انتقادی است. از همین رو، فراتر از آمار تیراژ و میزان فروش، چرایی تداوم و حتی گسترش انتشار کتاب در شرایط دشوار اقتصادی، نیازمند واکاوی ریشههای فکری، فرهنگی و اجتماعی عمیقتری است. فارغ از تیراژ کتاب در ایران، میتوان این پدیده را حاصل مجموعهای از عوامل درهمتنیده دانست که در بستر تاریخ و شرایط معاصر شکل گرفتهاند.
یکی از مهمترین این عوامل را باید در روحیه پرسشگری تاریخی ایرانیان جستوجو کرد؛ پرسشی دیرپا که همچنان ذهن جامعه را به خود مشغول داشته است و بر این محور میچرخد که چگونه با وجود تمدنی کهن و میراثی غنی، در مسیر توسعه همهجانبه همپای برخی دیگر از ملل جهان، بهویژه کشورهای اروپایی، پیش نرفتهایم. این پرسش تاریخی، بهتدریج به نوعی خودکاوی جمعی بدل شده است که در آن، طیف گستردهای از عوامل طبیعی و غیرطبیعی، از جغرافیا و اقلیم گرفته تا ژنتیک، رفتارهای فردی و اجتماعی، نظام آموزشی، فرهنگ عمومی، اخلاق، ساختارهای اقتصادی، دینباوری و سیاست، همگی مورد سوال و مداقه قرار گرفتهاند. این فضای پرسشمحور، بهویژه در میان روشنگران، دانشگاهیان و دانشپژوهان، زمینهساز تولید و مصرف کتابهایی شده است که هدف آنها نه سرگرمی صرف، بلکه فهم علل، ریشهها و پیامدهای وضعیت موجود است. افزون بر این، گسترش ارتباطات جهانی از طریق رسانههای اجتماعی و حضور پرشمار ایرانیان مهاجر در خارج از کشور، که تعداد آنان به بیش از هشتمیلیون نفر میرسد، امکان مقایسه زیستجهانها و انتقال تجربههای فکری و اجتماعی را فراهم کرده و عطش دانستن و خواندن را تشدید کرده است.
در مقایسه با دوران پیش از انقلاب، که بخش عمده کتابهای منتشرشده - چه بهصورت رسمی و چه غیررسمی - عمدتا با رویکردهای عقیدتی و ایدئولوژیک مخاطب مییافتند، در شرایط کنونی این انحصار بهطور محسوسی شکسته شده است. تجربههای انباشتهشده اجتماعی و تاریخی، مخاطب ایرانی را به سوی طیف متنوعتری از موضوعات سوق داده است. امروز زندگی با تمامی پیچیدگیها و جلوههای متکثر خود، از حصارهای تنگ و تکساحتی پیشین بیرون آمده و برای روشن نگهداشتن مشعل آگاهی، خواستار گشایش در قلمروی دانستن نادانستههاست. ایرانی معاصر، ضمن پاسداشت دستاوردهای تاریخی خود، بهویژه در عرصه شعر و فرهنگ، دیگر به خودبسندگی فرهنگی رضایت نمیدهد و مشتاق آشنایی، یادگیری و جذب تجربههای فکری، اجتماعی و تاریخی سایر کشورها، از شرق تا غرب، شده است. این تغییر نگرش، بهطور مستقیم در تنوع موضوعی کتابهای منتشرشده بازتاب یافته است.
در این میان، بازخوانی و حفظ آثار کلاسیک ادبی و فکری همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است. با وجود گذشت قرنها از خلق شاهنامه فردوسی، رباعیات خیام، دیوان عطار، مثنوی و غزلیات شمس، و شاهکارهای سعدی و حافظ و دیگر بزرگان این سرزمین، این آثار نهتنها کهنه نشدهاند، بلکه در کنار آنها، انتشار کتابهای جدید و تفسیری، امکان برداشتهای تازهتر و معاصرتر از این میراث فرهنگی را فراهم کرده است. به این ترتیب، باغ فرهنگ ایرانی همچنان بارور است و نسل امروز میتواند میوههایی متناسب با مسائل و دغدغههای زمانه خود از آن بچیند.
در حوزه ترجمه نیز، اگرچه با کاستیها و ناهماهنگیهایی در کیفیت و انتخاب آثار مواجه هستیم، اما حجم گسترده ترجمهها نشان از تلاشی جدی برای شناخت بهتر جهان پیرامون دارد. ترجمه آثار مربوط به شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورهای شرق، غرب و آمریکای لاتین، امکان مقایسه تجربههای توسعه، بحران و گذار را فراهم کرده است. بهویژه در زمینه فلسفه و علوم اجتماعی، ترجمه و انتشار کتابها توانسته است به شکل موثری به پرسشها و چیستیهای جامعه ایرانی پاسخ دهد و چارچوبهای نظری متنوعی را در اختیار خوانندگان قرار دهد.
در عرصه ادبیات داستانی نیز، بهویژه در حوزه رماننویسی تالیفی، نیروهای تازهای وارد میدان شدهاند که آثارشان با استقبال قابلتوجهی روبهرو شده است. این رمانها، با روایت زندگی روزمره، بحرانهای فردی و اجتماعی و تجربههای زیسته نسلهای مختلف، توانستهاند ارتباط نزدیکتری با مخاطب برقرار کنند. ادبیات داستانی، گاه ملموستر و تاثیرگذارتر از متون نظری، به پرسشهای بنیادین درباره زندگی، معنا و جهانبینی پاسخ میدهد. درعینحال، رمانهای کلاسیک جهان، مانند آثار داستایفسکی، سروانتس و تولستوی، همچنان با تجدید چاپهای مکرر، جایگاه خود را در میان خوانندگان قدیمی و جدید حفظ کردهاند و نشان میدهند که ادبیات بزرگ، فراتر از زمان و مکان، همواره قابلیت گفتوگو با نسلهای تازه را دارد.
از سوی دیگر، تشدید مشکلات اقتصادی کشور سبب شده است که علم اقتصاد بیش از گذشته به کانون توجه عمومی و نخبگانی بازگردد و از وضعیت انفعال خارج شود. پرسش از چیستی اقتصاد، نقش دولت، بازار و نهادها، و علل بحرانهای مزمنی چون تورم، رکود، کسری بودجه و ناترازیهای ساختاری در حوزه انرژی و منابع طبیعی، به دغدغهای فراگیر بدل شده است. در این میان، نقش رسانههایی چون روزنامه «دنیای اقتصاد» در طرح مستمر این مباحث و پیوند دادن آنها با انتشار کتابهای تخصصی و میانرشتهای، بهویژه در حوزه اقتصاد سیاسی، قابلتوجه است.
در حوزه محیط زیست نیز، هرچند با تاخیری محسوس، اما شواهد عینی تخریب طبیعت، کمبود آب، آلودگی هوا و بحرانهای اقلیمی، توجه پژوهشگران و نویسندگان را به خود جلب کرده است. انتشار کتابهای مرتبط با محیط زیست، اگرچه با گامهایی کند پیش میرود، اما نشاندهنده شکلگیری نوعی آگاهی تدریجی نسبت به اهمیت این مساله حیاتی برای آینده کشور است. در نهایت، باید اذعان کرد که یکی از عوامل موثر در تداوم و تشویق انتشار کتاب، نقش نشریات روزانه، مجلات تخصصی و رسانههای فرهنگی است که با معرفی آثار تازه، ارائه چکیده، نقد و گفتوگو پیرامون آنها، به دیدهشدن کتابها کمک کرده و حلقه ارتباطی میان نویسنده، ناشر و خواننده را تقویت کردهاند. مجموعه این عوامل نشان میدهد که کتاب در ایران امروز، بیش از آنکه تابع صرف شرایط اقتصادی باشد، بازتابدهنده نیاز عمیق جامعه به فهم، پرسشگری و معناجویی است.
* فعال صنعت برق