بازار آریا

آخرين مطالب

خاطرات چارلز براور از 6 دهه فعالیت در دیوان بین‌المللی دادگستری - لاهه

حق با کسی است که زور دارد اقتصاد ايران

حق با کسی است که زور دارد
  بزرگنمايي:

بازار آریا - دنیای اقتصاد-گروه تاریخ و اقتصاد : کمی پیش از پیوستنم به وزارت امور خارجه در نوامبر1969، ویلی برانت به‌عنوان صدراعظم آلمان غربی سوگند یاد کرد. بلافاصله، برانت به اجرای سیاست شرقی نوین خود موسوم به Neue Ostpolitik پرداخت که با کاهش تنش‌ها بین آلمان غربی و شرقی آغاز شد. این زمان بسیار هیجان‌انگیزی برای شروع کار من به‌عنوان مشاور حقوقی تازه‌کار امور اروپایی بود. دولت نیکسون نیز پیش از آن شروع به پیگیری سیاست دتانت خود با اتحاد جماهیر شوروی کرده بود و وضعیت حقوقی و سیاسی برلین تقسیم‌شد، به یکی از اجزای کلیدی آن سیاست تبدیل شد. به وضوح، این شهر نقش بزرگی در پرتفوی من داشت. در سطح شخصی، من از مدت‌ها پیش ارتباطی ویژه با برلین داشتم. در دبیرستان عمومی وستفیلد در نیوجرسی، دانش‌آموزان می‌توانستند سه زبان مدرن فرانسوی، اسپانیایی و آلمانی را یاد بگیرند. معلم فرانسوی کمی عجیب و غریب تلقی می‌شد؛ او در جنگ جهانی اول مسموم شده بود و شایعه بود که یک پلاک فلزی در جمجمه‌اش دارد.
معلم اسپانیایی زبان را خوب صحبت می‌کرد؛ اما با لهجه آمریکایی که کمی خراش‌دار بود. معلم آلمانی با لهجه‌ای بی‌نقص صحبت می‌کرد (او آمریکایی بود، اما یکی از والدینش آلمانی بود) و در جنگ جهانی دوم، سرگرد در نیروی زنان ارتش ایالات متحده بود. او دقیق‌ترین معلم بین آنها بود. من در کلاس او شرکت کردم و بسیار موفق بودم.
در سال آخر تحصیلی‌ام (1953-1952)، سازمانی به نام تجربه در زندگی بین‌المللی به مدرسه دبیرستان ما آمد و درباره برنامه‌های اقامت خانگی خود در خارج از کشور، از جمله موقعیت‌هایی در آلمان غربی، ارائه‌ای انجام داد. من بلافاصله تصمیم گرفتم که باید به آنجا بروم. پس از اینکه والدینم را متقاعد کردم که این ایده خوبی است، خودم را در حال گذراندن اوقاتی در آلمان غربی یافتم و تابستان را در خانواده‌ای دکتر در شهر دل‌انگیز و قرون وسطایی سوست در وستفالیا گذراندم.
سوست شهری آرام بود، دور از هر منطقه صنعتی؛ اما حتی در اینجا، هشت‌سال پس از پایان جنگ، هنوز نشانه‌هایی از بمباران شدید متفقین باقی مانده بود. سد موهنه نزدیک شهر توسط گردان معروف دمبسترز نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا شکسته شده بود و هنوز آثار زخمی روی سطح خود داشت. پسری همسن و سال من از یکی از خانواده‌های میزبان، قطعه‌ای از پوسته بمب را که از خیابان پس از یک حمله هوایی، زمانی که تنها 10سال داشت برداشته بود، در اتاق خود به نمایش گذاشته بود.
ما به سفرهایی خارج از سوست رفتیم، به بایرن، اتریش و سوئیس. اما صحبتی از بازدید از برلین نبود، شاید به این دلیل که امن تلقی نمی‌شد. در تاریخ 17ژوئن1953، کمی پیش از ورود من به آلمان، کارگران در برلین شرقی و صدها شهر دیگر در آلمان شرقی علیه دولت دست‌نشانده کمونیست قیام کردند؛ قیامی که با تانک‌های شوروی و ده‌ها کشته پایان یافت. هشت‌سال پیش از بنا شدن دیوار برلین، پرده آهنین چرچیل در حال نمایان شدن بود.
در سپتامبر، تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه هاروارد آغاز کردم و در ابتدا رشته زبان آلمانی را انتخاب کردم. با این حال، با وجود علاقه‌مندی به فرهنگ و زبان آلمان، اندیشه صرف ماه‌ها برای مطالعه آثار گوته یا شیلر برایم چندان خوشایند نبود، بنابراین رشته خود را به علوم سیاسی تغییر دادم. هرچند رابطه‌ام با آلمان قطع نشد و در سال1957 با استفاده از بورسیه فولبرایت دوباره به این کشور بازگشتم. ابتدا در بن مشغول به تحصیل شدم؛ اما بعد به برلین غربی نقل مکان کردم تا در موسسه عالی سیاست، برترین دانشگاه علوم سیاسی کشور، تحصیل کنم و همچنین زمان بیشتری را با اودا، دوست دخترم و همکار فولبرایت که در سفر دریایی 10روزه از نیویورک به برمرهاون با او آشنا شده بودم، بگذرانم. او پس از یک‌سال تحصیل در کالج لورنس ویسکانسین، به آلمان بازگشته بود.
همراه با هم به برلین شرقی سفر می‌کردیم تا با خویشاوندان اودا دیدار کنیم و از اپراها و کنسرت‌های شگفت‌انگیز لذت ببریم یا به تماشای تئاتر بنشینیم؛ جایی که هلن وایگل، بیوه برتولت برشت هنوز در نمایش‌های او ایفای نقش می‌کرد. به نظر می‌رسید که سانسورچی‌های آلمان شرقی نمی‌دانستند که انتقادات برشت از ناسیونالیسم استبدادی ممکن است به خود آنها هم اشاره داشته باشد. معماری سنگین و به سبک شوروی خیابان اصلی برلین شرقی که حالا به نام «کارل-مارکس-آلی» شناخته می‌شد، انگار با هدف خالی کردن زندگی از شادی ساخته شده بود. هرچند هنوز چهارسال دیگر تا ساخت دیوار برلین باقی مانده بود، اما بوی تند سوخت دیزل پایین کیفیت آلمان شرقی همیشه به شما می‌گفت که کدام طرف مرز هستید. در یک مورد، استادی از دانشگاه هومبولت در برلین شرقی، برایم فرصتی فراهم کرد تا در کلاس‌هایی شرکت کنم که در آن به آموزش اصول مارکسیسم-لنینیسم پرداخته می‌شد؛ اصولی که دولت کمونیستی آنها را برای همه دانشجویان اجباری کرده بود. وقتی در آن کلاس‌ها نشسته بودم، این فکر که به زودی می‌توانم به خانه‌ام در برلین غربی برگردم و کارل مارکس را تنها به‌عنوان بخشی از مطالعات تاریخی‌ام در نظر بگیرم؛ درحالی‌که افراد اطرافم در همان نظام زندگی می‌کردند، غیر واقعی به نظر می‌رسید. این تجربه با آنچه در هاروارد یا حتی در دانشکده سیاست می‌گذشت که فقط چند مایل آن طرف‌تر بود، کاملا متفاوت بود.
تابستان پس از سال اول دانشکده حقوق، من و اودا در کلیسای هفتصد ساله سنت آنن، واقع در روستایی در منطقه داهلم-دورف برلین غربی، ازدواج کردیم. دو سال بعد، در سال1961، برای شش هفته به این شهر بازگشتیم، پیش از آنکه کار حقوقی خود را در شرکت وایت و کیس در شهر نیویورک آغاز کنم. اما در 13اوت، درحالی‌که صبحانه‌ای دلپذیر در یک روز آفتابی میل می‌کردیم، از رادیو شنیدیم که رژیم آلمان شرقی در حال بستن مرز بین دو نیمه شهر است. آلمان شرقی هفته‌ها بود که هزاران پناهنده را به برلین غربی می‌فرستاد؛ به نظر می‌رسید مقامات دیگر تاب تحمل این وضعیت را نداشتند. ما به خط تقسیم‌شده رفتیم و دیدیم که پلیس مردمی آلمان شرقی (ولکسپولیزی) و میلیشیاهای جوان کارگر در حال کشیدن سیم خاردار در خیابان‌های تقسیم‌کننده هستند. برلینی‌های غربی دور و بر ایستاده بودند به کمونیست‌ها کنایه می‌زدند و تمسخر می‌کردند. این مانع جدید، نخستین نمونه از دیوار برلین بود.
واکنش ایالات متحده بلافاصله انجام شد. یک تیپ پیاده‌نظام زرهی از آلمان غربی با شتاب به سمت برلین حرکت کرد تا نیروهای بریگاد برلین را تقویت کند. مردم محلی با تشویق و اهدای گل، شاهد ورود آنها بودند. کاخ سفید نیز معاون رئیس‌جمهور، لیندون بی.جانسون و ژنرال لوسیوس کلی، قهرمان پل هوایی برلین سال‌های 1949-1948 را به برلین فرستاد تا به مردم اطمینان دهند. اودا و من سخنرانی جانسون را در راتهاوس شونبرگ دیدیم؛ همان‌جا که دو سال بعد کندی اعلام کرد «من یک برلینی هستم». از پله‌های آن ساختمان، جانسون به مردم برلین شرقی پیام داد: «شجاعت خود را از دست ندهید؛ چرا که هرچند استبداد ممکن است برای مدتی به نظر برنده بیاید، اما روزگار آن به سر می‌آید.»
متاسفانه، تعداد روزهای استبداد زیاد و هزینه‌های آن سنگین بود. کمتر از یک هفته پس از سخنرانی جانسون، در تاریخ 24اوت، خیاطی به نام گونتر لیتن به‌عنوان اولین فردی که در تلاش برای فرار از برلین شرقی کشته شد، تاریخ‌ساز شد. او تنها نبود؛ طی چند سال، مقامات آلمان شرقی نه تنها یک، بلکه دو مانع دائمی ساختند و ساختمان‌ها را بین آنها خالی کردند تا نوار مرگی ایجاد کنند؛ جایی که تک‌تیراندازان می‌توانستند به راحتی به فراریان شلیک کنند. از سال 1961 تا 1989، بیش از 140نفر در تلاش‌های خود برای عبور از دیوار و رسیدن به غرب جان باختند.
دیوار برلین در زندگی‌ها به روش‌های مختلفی اختلال ایجاد کرد. در سال1961، برادر بزرگ‌تر همسرم، دکتر اولف روده-لیبناو، با زنی نامزد بود که در طرف دیگر دیوار زندگی می‌کرد و نمی‌توانست خارج شود. ما به‌طور جدی بررسی کردیم که کارت شناسایی برلین غربی همسرم را به او قرض دهیم. نامزد برادر زنم و همسرم تا حدودی به هم شباهت داشتند و یک دوره 10روزه امان بود که به ساکنان برلین غربی اجازه می‌داد تا وارد برلین شرقی شوند و خارج شوند؛ اما در نهایت او به درستی تشخیص داد که این کار بیش از حد خطرناک است. اگر ماموران مرزی متوجه می‌شدند، او فورا دستگیر می‌شد و ما دیگر هرگز از او خبری نمی‌گرفتیم. در نهایت، او توانست با پرداخت مبلغی گزاف از طریق یکی از تونل‌های مخفی که بعدها بین برلین شرقی و غربی حفر شده بود، فرار کند.

بازار آریا

سرتیپ سی‌وچهار ساله
وقتی در اواخر سال1969 به واشنگتن رسیدم، مذاکرات درباره وضعیت برلین در حال انجام بود. طی یک ماه، من به توجیه موقعیت حقوقی ایالات متحده درباره برلین به بیل راجرز، وزیر خارجه پرداختم. راجرز وکیل ماهری بود که به‌عنوان دادستان کل در دوره آیزنهاور خدمت کرده بود؛ اما شایعاتی در شهر وجود داشت که نیکسون او را به‌دلیل تازه‌کار بودن در امور بین‌المللی برگزیده بود. رئیس‌جمهور قصد داشت سیاست خارجی آمریکا را مستقیما از کاخ سفید از طریق هنری کیسینجر کنترل کند. با این حال، من راجرز را به‌عنوان فردی دوست‌داشتنی، صریح و با درک بالا می‌شناختم که بسیار چیزها برای ارائه داشت. او عضوی از تیم مبارزه با جرایم توماس ای.دوی در دهه1930 در دادستانی منهتن بود؛ پیش از آنکه دوی به‌عنوان فرماندار و نامزد ریاست‌جمهوری شناخته شود. سپس به‌عنوان کارمند همکار در کنار نماینده ریچارد ‌ام.نیکسون در پرونده الجر هیس کار کرد. زمانی که نیکسون، در سال1952 به‌عنوان نامزد معاون رئیس‌جمهوری دوایت دی.ایزنهاور، تحت حملات قرار گرفت -به حدی که آیزنهاور در نظر داشت او را از لیست حذف کند- راجرز به او توصیه کرد که سخنرانی معروف به «سخنرانی چکرز» را ارائه دهد؛ دفاعی که نیکسون را نجات داد. در نهایت، راجرز به‌عنوان دادستان کل آیزنهاور خدمت کرد و من همیشه فکر می‌کردم اگر نیکسون در سال1972 مانند سال1952 از راجرز مشورت گرفته بود، احتمالا از رسوایی واترگیت جلوگیری می‌کرد.
از نظر حقوقی، گرچه آلمان غربی به‌عنوان یک کشور مستقل با پایتختی شهر بن شناخته می‌شد، برلین همچنان به‌عنوان منطقه‌ای اشغالی باقی مانده بود که از پایان جنگ جهانی دوم، زمانی که به بخش‌های تحت اشغال بریتانیا، فرانسه، آمریکا و شوروی تقسیم شده بود، در این حالت قرار داشت. برلین غربی شامل سه بخش اولیه بود، ولی از میزانی خودمختاری بهره‌مند بود و دارای مجلس و شهرداری خود بود. ویلی برانت که بعدها به‌عنوان صدراعظم آلمان خدمت کرد، در سال1961، هنگام برپایی اولین دیوار سیم خاردار، شهردار بود.
وضعیت برلین شرقی، اما، پیچیده‌تر بود. بر اساس نظر ایالات متحده و متحدانش، وضعیت برلین شرقی همانند سه بخش دیگر بود؛ یعنی قلمرو اشغالی. اما کشورهای بلوک شرق، برلین شرقی را به‌عنوان پایتخت رسمی آلمان شرقی می‌دانستند و اشغال بخش‌های دیگر برلین توسط غرب را تنها یک مشکل موقتی قلمداد می‌کردند.
برای مقاصد تبلیغاتی، نقشه‌های آلمان شرقی گاهی برلین غربی را به‌صورت فضای خالی بزرگی نشان می‌دادند که یادآور عبارت «hic sunt dracones» «اینجا اژدهایان هستند» بود که در حاشیه نقشه‌های قرون وسطایی نوشته می‌شد. برلین غربی که تقریبا صد مایل در داخل خاک کمونیستی قرار داشت، دائما در خطر انزوا از دنیای بیرون بود. در سال1948، اتحاد جماهیر شوروی برلین غربی را نزدیک به یک‌سال محاصره کرد؛ شهر فقط با پروازهای تدارکاتی و ارسال غذا و ملزومات از این طریق زنده ماند که در تاریخ به‌عنوان پل هوایی برلین شهرت یافته و در نهایت شوروی‌ها را مجبور به برداشتن محاصره کرد. پس از آن، امکان سفر از طریق جاده یا ریل از آلمان غربی به برلین غربی از میان خاک آلمان شرقی فراهم شد. با این حال، شوروی‌ها گاهی اوقات تهدید به بستن مجدد مرزها می‌کردند. بنابراین حفظ مرزهای باز نیازمند نظارت مداوم بود. تقویت این حق دسترسی و تقویت موقعیت برلین غربی به‌طور کلی، یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های من در دو سال اول کارم در وزارت خارجه بود.
برلین، طبق انتظار، مقصد اصلی اولین سفر رسمی من بود. زمانی که وارد شدم، محافظان نظامی ایالات متحده به نظر می‌رسید که نمی‌دانند چگونه باید با من رفتار کنند. آنها پرسیدند، «درجه نظامی معادل شما چیست؟» من هیچ ایده‌ای نداشتم، پس ما آن را جست‌وجو کردیم. در سن سی‌وچهار سالگی و با تصدی مقامی فقط دو پله پایین‌تر از دستیار وزیر امور خارجه، معلوم شد که معادل یک سرتیپ هستم! طبیعتا، ستاره‌های نامرئی روی شانه‌هایم به من مقداری احترام و همچنین اقامتگاه خوبی در هارناک-هاوس(هتل) ارتش ایالات متحده برای مقاماتی که از آنجا بازدید می‌کنند، به ارمغان آورد. در جریان سفرم، من همراه با یکی از تورهای روزانه هلی‌کوپتر اطلاعاتی ارتش، مرز 96مایلی بین دو بخش دموکراتیک و کمونیستی شهر را از آسمان مشاهده کردم. از فراز آسمان، تفاوت‌ها بین شرق و غرب حتی بیشتر به چشم می‌آمد. در برلین شرقی هنوز آثار بیشتری از ویرانی‌های جنگ به جا مانده بود و ساختمان‌ها به شکل جعبه‌های سنگین و تیره ایستاده بودند. مرز، شهر را مانند یک زخم قطع کرده بود: دو مانع موازی که توسط نوار مرگ از هم جدا شده بودند.
در نقطه جنوب غربی پرواز ما، که به شهر پوتسدام نزدیک‌ برلین اصلی قرار داشت، اندکی بر فراز خاک آلمان شرقی پرواز کردیم و در روستای کوچک استاین‌شتوکن فرود آمدیم. این روستا، قطعه‌ای به مساحت 31هکتار از برلین غربی است که تماما توسط برلین شرقی احاطه شده بود.
در کل، 12روستای این‌چنینی وجود داشت که توسط برلین شرقی احاطه شده بودند، اما بیشتر آنها شامل مزارع یا باغ‌های کوچک بودند؛ استاین‌شتوکن تنها مکانی بود که به‌طور دائم مسکونی مانده بود. روستای استاین‌شتوکن کمتر از 200ساکن داشت و من از اینکه حتی این تعداد نیز در آنجا مانده بودند، تعجب کردم. برج‌های نگهبانی بر این روستا سایه افکنده بودند و با سیم‌های خاردار احاطه شده بود. نوار مرگی که در پشت این حصارها قرار داشت توسط نگهبانان آلمان شرقی که به مراتب از ساکنان تعدادشان بیشتر بود، گشت زنی می‌شد؛ حتی اگر سگ‌های موادیاب همیشه حاضر آنها را حساب نکنیم. شب‌ها، خواب ساکنان با چراغ‌های قوی و تیراندازی‌های پراکنده مختل می‌شد. در سال1972، یک راهرو به «سرزمین اصلی» برلین غربی واگذار شد و یک جاده مناسب ساخته شد؛ اما تا آن زمان، تنها دسترسی ساکنان به مشاغل و مدارس در شهر، رانندگی یا پیاده‌روی در مسیر دو سوم مایلی از طریق نوار جنگلی قلمرو کمونیستی بود که در هر دو طرف آن باید از دو نوار مرگ عبور می‌کردند. گاه به گاه، بحران‌هایی پیرامون استاین‌شتوکن بروز می‌کرد، از جمله یک مورد در سال1956 که در آن مرزبانان اجازه دسترسی به یک تعمیرکار برای تعمیر یخچال تنها فروشگاه مواد غذایی روستا را ندادند. بازدیدهای منظم هلی‌کوپترهای آمریکایی از سال1961 آغاز شد؛ زمانی که ژنرال لوسیوس دی.کلی شخصا بر بازدید از این مکان اصرار ورزید و یک گروه کوچک از پلیس نظامی آمریکا را در آنجا مستقر کرد. در ابتدا، مقامات آلمان شرقی با تهدید به سرنگونی هلی‌کوپترها به‌دلیل نقض حریم هوایی (که طبق توافق‌نامه‌های حاکم، قطعا چنین نبود) واکنش نشان دادند؛ اما تا زمان بازدید من در سال1970، این پروازها به یک روال عادی تبدیل شده بودند. تا زمانی که وضعیت کلی آلمان به حالت عادی بازگشت، ساکنان استاین‌شتوکن به‌طور کامل برای امنیت و آزادی خود به حمایت آمریکا وابسته بودند. با این حال، شرایط کاملا بد نبود؛ همان‌طور که یکی از ساکنان مسن به خبرنگار نیویورک‌تایمز در سالی که من از آنجا بازدید کردم، بیان کرد، انزوای محله همچنین باعث شده بود که ماموران مالیاتی نیز وارد آن نشوند.
ادامه دارد
منبع: کتاب در دست انتشار « قضاوت درباره ایران»، نوشته قاضی چارلز براور
ترجمه دکتر حمید قنبری
--> اخبار مرتبط شب در آلمان خوابیدیم و صبح در لهستان بیدار شدیم ابرتورم چگونه در آلمان شکل گرفت؟ جرقه اولین تظاهرات ضد دولتی در روسیه توصیه چالشیِ مقامات آلمان برای مهار کرونا در مدارس کروپ، صنعتگر جنجالی

لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1159687/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در روز هفتم تبلیغات تلویزیونی چه گفتند؟

پس پشت وعده‌های انتخاباتی؛ منت گذاشتن سر مردم برای یک تکه گوشت بسیار توهین آمیز است

برد اقتصادی سه‌شیرها؛ همان ضربه سر بلینگل برای پیروزی کافی بود / عکس

ویدیو/ اظهارات سعید جلیلی در برنامه میزگرد اقتصادی از شبکه یک سیما

دلیل ورشکستگی هپکو بعد از خصوصی سازی به روایت جلیلی و دانش جعفری

رسانه عبری: فرار سرمایه گذاری‌ها از اسرائیل ادامه دارد

ایجاد شهرک رهایشی برای سیلاب‌زدگان در افغانستان

روستاییان جایگاه ویژه‌ای در نظام اقتصادی کشور دارند

جلیلی: شعار باید عصاره برنامه‌ای باشد / انضباط مالی اولویت است

دولت باید برای همه مردم زمینه نقش‌آفرینی را فراهم کند

جلیلی: مردم سوال دارند راه حل‌های اقتصادی مطرح شده چرا‌ محقق نشده است

جلیلی:١١ سال مطالعه کردم و کتاب های زیادی خواندم /جلیلی چه وعده‌ای داد؟

جلیلی: باید ساز و کاری برای حاکمیت ریال داشته باشیم تا ارزش پول ملی را حفظ کنیم

جلیلی: شعار باید عصاره برنامه‌ای باشد

جلیلی: برنامه خود را بر اساس مطالعات 11 ساله و کتاب‌های زیادی که در اقتصاد خوانده‌ام، ارائه کردم

میزگرد اقتصادی با حضور «جلیلی» آغاز شد

آغاز میزگرد اقتصادی جلیلی

برنامه «میزگرد اقتصادی» با حضور سعید جلیلی آغاز شد

جلیلی در میزگرد اقتصادی به سوالات کارشناسان پاسخ می‌دهد

تولید فرش های دستباف جهان دراین کارگاه قالیبافی

جلیلی: دولت باید برای همه مردم زمینه نقش‌آفرینی را فراهم کند

آخرین اظهار نظر درباره‌ی زمان واریز معوقات فروردین بازنشستگان کارگری

ماجرای مشهورترین فیل در تاریخ

دستور جلوگیری از افزایش بی‌ضابطه قیمت‌ها

ایجاد قوانین خلق‌الساعه چالش‌ساز است

فعال شدن جایگاه‌های عرضه دام در پایتخت

خبر جدید از مالیات طلا

پلیس گمرک در اصفهان راه‌اندازی می‌شود

13 هزار میلیارد ریال در حساب دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی است

فوری : فروش همستر کمبت در صرافی تبدیل با بهترین قیمت

افزایش 37 درصدی قیمت دام در آستانه عید قربان

سعید جلیلی در جمع تولیدکنندگان برتر

اقدامات تحول ساز در حوزه اقتصادی خراسان جنوبی

اگر پزشکیان رئیس جمهور شود، راه و رسمش چه می شود؟/ چهار تصمیم اساسی پزشکیان چیست؟

زاکانی: پشت‌بند آزادی به سبک غربی‌ها، فساد اقتصادی و سایر فسادهاست

یادگیری مهارت‌ها پیش نیاز ورود جوانان به بازار کار است

کف حقوق با همسان سازی چقدر می شود؟

لزوم رفع موانع اجرای قرارداد خط انتقال گاز ایران به پاکستان

گزارش اوجی از تازه‌ترین قراردادهای امضاشده در وزارت نفت

بنگاه‌هایی که سقف اجاره‌بها را رعایت نکنند جریمه می‌شوند

برنامه‌های اقتصادی پورمحمدی برای جهش تولید و بهبود معیشت مردم

رشد اقتصادی تحقق‌یافته در دولت سیزدهم بیش از پیش‌بینی صندوق بین المللی پول

تاکید مخبر بر تقویت روابط اقتصادی با رفع موانع همکاری‌های بخش خصوصی دو کشور

رویکرد اخذ مالیات از کسب و کارهای کوچک، تسهیل گرایانه باشد

دیپلمات‌بازی «جلیلی» در مواجهه با حجاب و فیلترینگ

ظرفیت پالایش نفت آمریکا برای دومین سال پیاپی افزایش یافت

میانگین رشد اقتصادی 3 سال فعالیت دولت سیزدهم 5.2درصد بوده است

شعله‌های گاز 5 روستای گنبدکاووس روشن شد

بررسی احداث واحدهای تولید بنزین از متانول در منطقه ویژه اقتصادی لامرد

میز خدمت در راستای بررسی مشکلات حقوقی جامعه ایثارگر خوزستان برگزار شد

© - www.bazarearya.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی